
آینده پیش روی کودکان ایران زمین ؟!
کودکانِ سرزمین ما، ایران، نسل جدیدی که در این آب و خاک به دنیا آمده و رشد کردهاند، با چالشهای متفاوتی روبرو هستند. آنها میتوانند با فراز و فرودهایی که شاهدش بودهاند و با شرایط آینده خودشان را تطبیق دهند. اما سوال اینجاست که با پیچیده تر شدن شرایط کشور و شرایط کلی جهانی، این نسل چگونه میتواند هم ادامه حیات دهد و هم به رشد و بالندگی برسد؟
کودکان، فارغ از اینکه در چه سرزمینی به دنیا آیند، بنا به شرایط و اوضاع و احوال آن جامعه زیست میکنند. آداب و رسوم را از محیط خود فرا میگیرند. اصالت و توانمندیهایشان ناشی از محیط اطراف آنان است و طبیعتا نقش محیط در شکل گیری آینده کودکان اجتناب ناپذیر است. علاوه بر محیط جامعه، نقش خانواده را نیز نباید نادیده گرفت. – هر چند که خانواده نیز در شرایط محیطی خود هم از محیط اطراف تأثیر میگیرد- در هر صورت کیفیت و کمیت زیستن هر فردی با مجموعه ای از شرایط موجود در پیرامونش پیوند دارد. کشور ما ایران سالهاست با مشکلات متعددی مواجه است. کلیات شرایط حاکم بر کشور، از جمله چالشها، تنشها و بحرانها برای مردم و مسئولین پوشیده نیست و بدیهی است که نفی معضلات و مشکلات متعدد موجود خردمندانه نیست!
بحرانهای عمیق اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی و سیاسی به شکلی است که مردم در فضای عمومی به شکلی دائم و همیشگی در حال دست و پنجه نرم کردن با آنها هستند و مسئولان باید بپذیرند که مردم به شرایط که هر روز در پیرامون خود می بینند، اگاه هستند. آنها با گوشت، پوست و استخوانشان درد را تجربه میکنند و زخم های نشسته بر رخسار و تن خود را حس میکنند. اکثریت مردم ایران علیرغم انتظارات و وعده هایی که به آنان داده بودند تا به پیشرفت و رفاه برسند، در بسیاری از موارد فقط و فقط شاهد پسرفت کشور و عقب افتادن از مسیر رشد و پیشرفت بودهاند.
مردم واقعیات را میبینند و شاهد هستند، با هیچ زبان و ادبیاتی نمیتوان به مردم آگاه گفت که نه ببینید و نه بشنوید. تداخل موضوعهای مختلف زیستی، آنچنان در زندگیها رخنه کرده است که همه امور رنگ سیاست گرفته و قابل تفکیک نیست. ساده ترین کارهای روزانه مثلا آب خوردن ، قدم زدن در خیابان، انتخاب پوشش و حتی نگاه کردن و حرف زدن و…. سیاست در ایران نقش پررنگی دارد که به نظر میرسد همهی موضوعات مفهوم سیاسی گرفته است. آیا این شکل از زندگی مطلوب است؟ آیا همه مردم در همه جوامع، همین شرایط را دارند؟
اینجا ایران است. وطن. جایی که خانه تک تک ما ایرانیان است. زیر سقفش نفس میکشیم، می خوابیم و با روشنی صبح بر میخیزیم. میخواهیم که در این سرزمین درخت بکاریم و آنان را آبیاری کنیم تا سرسبز شود. میخواهیم محیط زیستمان را از هر نوع آلودگی پاک کنیم. می خواهیم فقر برود و رفاه بیاید. میخواهیم آرامش بیاید و غم برود.
مهمتر آن که دوست نداریم چه بر زبان و چه بر دل مردمان خوب سرزمینمان، صدای آه و افسوس بشنویم. ما به لبخند ایمان داریم و همه را شاد میخواهیم. آرزو برایمان عیب نیست. هر صبحگاه به آسمان چشم میدوزیم و خواهان بهترینها هستیم. ما مردم ایران، سری پر از فکر و ایده های ناب داریم.
افرادی میگویند که دیگر نمیتوانیم رنگ خوشی و آسایش ببینم. چون واقعیات و ابربحرانها پیش رویمان است و قابل مشاهده. کمی به اطراف نگاه کنید. کو لبخند؟ کو نشاط؟ چرا آمارها نگران کننده است؟ آیا فرصتمان به سر آمده است. شاید هم حق دارند ولی این سرزمین نسلی دارد که باید برایشان آینده را ساخت. اگر ما زیستیم و لب به شکوه نگشودیم – هر چند که شکوه و نقد هم کردیم ولی گوشی نشنید – ولی کودکان سرزمینمان که نباید تن به این معضلات بدهند و از آینده نا امید شوند. باید مجدد بسازیم . اما ساخته هایی که موجب آسایش و آرامش فرزندانمان شود. مشکل این است که به هر نقطه ای دست بگذارید خار و خس ها شما را زخمی میکند. زخمی که نه فقط جسم بلکه روح شما را میآزارد. وقتی روح آزار ببیند درمانش با مسکّن نیست. آن زخم ریشه میکند و تا اعماق جسم و روحت میرود و تو را میسوزاند. آنوقت دیگر چه درمانی؟ این زخمها درمان هم دارد؟
آمار میگوید که جمعیت ایران به 91 میلیون نفر رسیده است و یک پنجم جمعیت کشور را کودکان زیر 12 سال تشکیل میدهند. تاسف انگیزتر این که حدود 10 درصد آنها دچار کم وزنی و حدود 15 درصد دچار سوء تغذیه هستند( ایسنا 16 مهر 1401 ،گفتگو با استاد شهلا کاظمی پور جمعیت شناس). تعداد این 12 ساله ها 18 میلیون نفر است و به تفکیک جنسیت حدود 9 میلیون و 300 هزار نفر پسر و حدود 8 میلیون و 700 هزار نفر دختر میباشند. این گوشه ای از آماری است که در طی چند سال اخیر با کم و بیش تغییراتی بیان شده است. هر چند که اساتید جمعیت شناسی مکرر در سنوات مختلف درگفتگوهای خود با اشاره به کودکان بازمانده از تحصیل و یا افزایش کودکان کار و خشونت به کودکان دغدغههای خود را بیان کردهاند ولی اکنون قصد این نیست که این مسئله مهم کشوری را در اینجا واکاوی کنیم. چون خلاء و کمبود در حوزه کودکان فراوان است. آنان که حس میکنند و واقع بین هستند، میدانند که اگر دادههای آماری را بخواهیم زیر و رو کنیم چه خواهد شد! و چه تصویر ویرانگری را به نظاره خواهیم نشست. فقر، بیسوادی، سوء تغذیه، نداشتن پرورش و آموزش شایسته و ده ها خلاء دیگردر حوزه کودکان رو به فزونی است. قلم از بیان ادامه دردها عاجز است.
واقعیت تلخ امروز جامعه نه برای شهروندان و نه برای نسل آینده ما قابل تحمل نیست. سئوال این است: چه کسانی باید جلوی فاجعه پیش رو را بگیرند؟ آیا برنامه ای هست؟ آیا اراده ای هست؟ آیا امیدی هست؟ چرا کسانی که مسئولند، ساکتند؟
این شماره و این سرمقاله یک تلنگر کوچک به افرادی است که هنوز وجدانشان بیدار است. بهوش باشید. نسل آینده ایرانی را دریابید!
مدیر مسئول