چکیده
امروزه بحرانهای زیست محیطی به یکی از بزرگترین چالشهای جهانی تبدیل شده است و همه میدانند که محیط زیست یک ثروت خدادادی است. این مقاله با بیان نقش تاریخی و معاصر موفقیتهای زنان در برخی چالشهای زیستمحیطی و بررسی حساسیتهای ویژه زنان نسبت به آسیبهای زیستمحیطی، سعی در شکستن سکوت زنان و افزایش مشارکت فعال و آگاهانه زنان در پیگیری و حل مسائل زیستمحیطی دارد. در این مقاله بررسی شده و برای بررسی عملکرد این قوانین از روش تحلیل تطبیقی استفاده شده است. و در نهایت در نتایج تحقیق مشاهده شد که نه تنها مشارکت زنان در مسائل زیست محیطی یکی از مولفه های حقوق بشر و گامی رو به جلو برای مبارزه با تبعیض جنسیتی و تحقق عدالت جنسیتی است، بلکه همانطور که در تجربیات تاریخی حضور زنان بیشتر میتواند راه حلهای پایدارتر و موثرتری برای مقابله با بحرانهای زیست محیطی ارائه دهد و این پیگیری و مشارکت زنان باید همزمان و به موازات رشد صنعتی و رشد تفکر سرمایه داری علیه محیط زیست پیش برود.
کلید واژه
حقوق محیط زیست، عدالت زیست محیطی، اکوفمینیست، حقوق زنان، جامعه زیست محور
مقدمه
رابطه بین حقوق زنان و چالشهای زیست محیطی عمیقاً با اصول عدالت اجتماعی و پایداری زیست محیطی مرتبط است. ارتباط بین این دو در مورد شناسایی و اصلاح بی عدالتیهای سیستمی است که هم نابرابری جنسیتی و هم آسیبهای زیست محیطی را افزایش میدهد. (Echterling, C. 2016) این عنوان تنها به چگونگی تأثیرگذاری زنان از تخریب محیط زیست یا مشارکت آنها در مدیریت منابع طبیعی نمیپردازد. در این مقاله حقوق زنان که شامل مواردی چون امکانات اقتصادی، مشارکت سیاسی، فرصت های آموزشی و حقوق باروری است، تأثیر مستقیمی بر نحوه تعامل جوامع و مدیریت محیط دارد. کنوانسیونهای جنسیتی سنتی در مدیریت خانوار، به عنوان مثال، در رابطه با وظایف مربوط به جمع آوری غذا، سوخت و آب، معمولاً نقش زنان را در پایداری محیط زیست در اکثر کشورهای در حال توسعه کنترل میکند.
آثار مهم مختلفی بر جنسیت و محیط زیست متمرکز شده است. به عنوان مثال، آگاروال (1992)، اهمیت زنان روستایی هند را در مدیریت جنگل ها، علیرغم اینکه مشاهدات آنها به طور کلی از تصمیم گیریهای سیاسی دور نگه داشته میشود، تشریح کرد. به طور مشابه، دانکلمن و دیویدسون (2013) بررسی کردند که چگونه زنان کشورهای توسعه نیافته جزو فقیرترین قربانیان تغییرات آب و هوایی هستند، زیرا آنها به طور مستقیم برای امرار معاش به منابع طبیعی وابسته هستند. با این حال، بیشتر این گونه نوشتهها بر منطقه متمرکز هستند یا به طور کامل در نظر نمیگیرند که چگونه حقوق زنان میتواند بر تغییرات مرتبط با محیط زیست در چشمانداز جهانی تأثیر بگذارد. بنابراین، این مقاله سعی دارد با ارائه چنین تحلیلی که به ابعاد گستردهتر مینگرد، این خلأ را پر کند. حقیقت این است که زنان کمتر حضور دارند، گرچه از دیرباز متولی و مدیر منابع طبیعی، داروهای گیاهی و زمین های کشاورزی در بسیاری از جوامع روستایی و بومی بوده اند و امروزه بخش مهمی از نهادهای حامی محیط زیست هستند. همه این نقشها ارتباط نزدیک با محیط نزدیک را پیشفرض میگیرند. از این رو، مشکلات و تغییرات اکولوژیکی آن بسیار ارزشمند است. در عین حال، بیشتر این کارکردها فرصت های زنان را برای دریافت ابزار، آموزش و قدرت تصمیم گیری لازم برای تأثیرات کافی بر سیاست ها و عملکردهای زیست محیطی کاهش می دهد. هر شکلی از تخریب منابع طبیعی، خواه از طریق آلودگی، جنگل زدایی یا تغییرات آب و هوایی باشد، به طور نامتناسبی بر زنان، به ویژه در محیط های بسیار آسیب پذیر تأثیر می گذارد. این همان چیزی است که باعث یک اثر مضاعف میشود: از یک طرف، به طور نامتناسبی بر پیامدهای کوتاه مدت تخریب محیط زیست، مانند ناامنی غذایی یا کمبود آب، تأثیر میگذارد. از طرف دیگر، فرآیندهای تعیین و مدیریت سیاستهای زیست محیطی معمولاً آنها را حذف میکند. بنابراین، سرمایه گذاری در بهبود حقوق زنان برای انواع مختلف مسائل زیست محیطی عمومی و مسئله برابری حیاتی است.
درک و پرداختن به رابطه بین پایداری محیط زیست و حقوق زنان به چند دلیل ضروری است. اولاً، نشان داده شده است که زنانی که توانمند هستند، مراقبان بهتری از محیط زیست هستند. مطالعات مکرراً نشان میدهند که نتایج زیستمحیطی بهتر ناشی از دسترسی برابر زنان به منابع و اختیارات تصمیمگیری است (لیچ، 1992). به عنوان مثال، پایداری منابع و انعطاف پذیری جامعه اغلب به طور قابل توجهی در مناطقی که زنان در مدیریت منابع آب یا جنگل مشارکت داشته اند بهبود مییابد (آگاروال، 2001). به خصوص این پیوند نشان میدهد که بهبود برابری جنسیتی میتواند نه تنها اجتماعی یا اخلاقی باشد، بلکه تاکتیکی مفید در ارتقای پایداری محیطی نیز باشد. گنجاندن زنان در مدیریت محیط زیست ممکن است منجر به ایجاد سیاستهایی شود که جامعتر و معطوف به سطح محلی باشد. زنان اغلب دیدگاههای منحصربهفردی در مورد مدیریت محیطی ارائه میدهند، ارزش بیشتری برای سلامت جوامع و خانوادههای خود قائل هستند و بر پایداری بیش از بازگشت فوری تأکید میکنند (نایتینگل، 2006). این دیدگاهها برای مقابله با مشکلات پیچیده و مرتبط تخریب محیط زیست که نیازمند راهحلهای جامع و پیشرونده است، ضروری است، همچنین نقش زنان از نظر دانش خاص در اکوسیستمهای منطقه و مشارکت آنها با مدیریت تنوع زیستی، نقشی اساسی در مبارزه با تغییرات اقلیمی ایفا میکند. به عنوان تخریب محیط زیست در بیشتر فرهنگها، دانش سنتی مربوط به کشاورزی، گیاهان دارویی و مدیریت منابع طبیعی از طریق زنان منتقل می شود. دانش آنها با حفظ تنوع زیستی برای اجازه دادن به امنیت غذایی و سازگاری با تغییرات شرایط محیطی مرتبط است (شیوا، 1988). اما اگر قرار است این وعده محقق شود، زنان باید از حقوق و فرصتهایی برای مشارکت و مشارکت معنادار در فرآیندهای تصمیمگیری زیستمحیطی در همه سطوح برخوردار باشند. تمرکز مقاله بررسی این است که چگونه پیشرفت در حقوق زنان میتواند در محیط زیست تحولاتی در تجزیه و تحلیل انقلابی در حاکمیت محیطی و پایداری ایجاد کند. این مقاله سعی دارد از طریق مطالعه رابطه بین برابری جنسیتی و سلامت محیطی نشان دهد که توانمندسازی زنان نه تنها برای دستیابی به اهداف جهانی زیست محیطی بسیار مفید است. این مقاله به محدودیتهای نهادی و اجتماعی زنان اشاره میکند و موانع دسترسی زنان به منابع و اختیارات تصمیمگیری را نیز بررسی میکند. این تلاش علمی همچنین نشان میدهد که چگونه سیاستهای فراگیر جنسیتی با بررسی مطالعات موردی در جایی که چنین سیاستهایی اجرا شدهاند، نتایج زیستمحیطی را بهبود میبخشند. به عنوان مثال می توان به مدیریت منابع آب در جنوب صحرای آفریقا، مدیریت جنگل مبتنی بر جامعه در هند و برنامه های سازگاری با تغییرات آب و هوایی در آسیای جنوب شرقی اشاره کرد. همچنین با استدلال برای تغییر اساسی در نحوه درک و مقابله با چالشهای زیستمحیطی، این مقاله سعی دارد چند دسته از سیاستهای پیشنهادی برای تلفیق برابری جنسیتی در حاکمیت محیطی را برای دولتها، سازمانهای مردم نهاد و سازمانهای بینالمللی پیشنهاد کند. برای اطمینان از دسترسی عادلانه زنان به منابع، آموزش و رویههای تصمیمگیری برای توانمندسازی زنان بهعنوان عنصر اساسی پایداری زیستمحیطی، نیازمند بازنگری در قوانین و رویههای زیستمحیطی فعلی است تا اطمینان حاصل شود که حقوق زنان را شامل میشود و از آنها حمایت میکند.
- بررسی رابطه حقوق زن با عدالت زیستی و بافت تاریخی
در بحث امروز، تلاقی عدالت زیست محیطی و حقوق زنان حوزه مهمی از تحقیقات است که هم به بهداشت محیط و هم به سلامت انسان میپردازد. زنان به طور نامتناسبی تحت تأثیر بحران جهانی محیط زیست هستند که مشخصه آن آلودگی، جنگل زدایی و تغییرات آب و هوایی است، به ویژه در مناطق حاشیه نشین (اسمیت، 2017).
رابطه زنان با مراقبت از محیط زیست، به ویژه در تمدن های روستایی و بومی همواره چشمگیر بوده است. (بازرگان، 1980). اکوفمینیسم جنبشی در نیمه دوم قرن بیستم است که با سیستمهای مردسالارانه که منبع سود را بر مردم و محیط زیست قرار میدهند، مخالف است. (شیوا، 1988). اکوفمینیست های اولیه مانند واندانا شیوا معتقد بودند که همان ساختارهای قدرتی که زنان را سرکوب میکند به محیط زیست نیز آسیب میرساند. بنابراین، برای رهایی یکی، ناگزیر باید دیگران را آزاد کرد (شیوا، 1989).
این رابطه بین زنان و محیط زیست ریشه های فرهنگی عمیقی دارد و تنها نتیجه فلسفه اکوفمینیستی معاصر نیست. زنان به دلیل نقش سنتی خود به عنوان متولیان اصلی و مدیران منابع، بنا به تعریف به طور جدایی ناپذیری با پایداری و سلامت اکوسیستم خود مرتبط بودند. آنها به طور مستقیم از طریق کشاورزی و مدیریت جنگل و به طور غیرمستقیم از طریق اقدامات فرهنگی و حفظ دانش که از تعادل اکولوژیکی حمایت میکند، به حفاظت از محیط زیست کمک کرده اند. یکی از برجسته ترین نمونه های تاریخی مشارکت زنان در فعالیت های محیطی، جنبش چیپکو است که در دهه 1970 در هند ظهور کرد. زنان روستایی نیروی اصلی پشت این ابتکار بودند.
در مواجهه با جنگل زدایی گسترده، آنها در واقع درختان را در آغوش گرفتند تا از جنگل زدایی جلوگیری کنند. این مقاومت مسالمت آمیز در برابر به حاشیه راندن اقتصادی مردم روستایی بود که بیشتر از تردد در جنگل های محلی به ویژه توسط زنان آسیب دیده بودند. همچنین علیه تخریب محیط زیست بود. درختان جنگل سوخت، علوفه و آب را برای بقای این جوامع فراهم میکردند. بنابراین، رهبری زنان نقش مهمی در جنبش چیپکو (دوره ای محوری در تاریخ محیط زیست) در حفاظت از منابع طبیعی و دفاع از حقوق آنها ایفا کرد (شیوا و باندیوپادیای، 1986). فراتر از جنبشهای اعتراضی، نقش زنان در کشاورزی سنتی در طول تاریخ سهم قابل توجهی در حفظ محیط زیست داشته است. کاشت، نگهداری و برداشت به طور سنتی در بسیاری از کشورها حوزه زنان بوده است.
درک کامل اکوسیستم های اطراف، از جمله انواع خاک، الگوهای آب و هوا، و گونههای گیاهی، برای این تلاش ضروری بود. به عنوان مثال، زنان تا 80 درصد از عرضه مواد غذایی را در جنوب صحرای آفریقا تولید میکنند (FAO، 2011). آنها اغلب از تناوب زراعی، کشت مخلوط و کودهای آلی در تکنیک های کشاورزی پایدار استفاده می کنند که به نفع تنوع زیستی و سلامت خاک است. این روش ها علاوه بر کمک به ادامه تولید مواد غذایی، به حفظ تعادل اکولوژیکی نیز کمک میکنند. حفظ دانش زیست محیطی به طور سنتی نقش زنان در میان اکثر فرهنگهای بومی از سراسر جهان است. در بسیاری از فرهنگهای بومی، زنان این نقش را بهعنوان نگهبان بذر، انتخاب، ذخیره و کاشت بذر بر اساس فصل نهضت حاکمیت بذر، که توسط رهبران زن در بسیاری از جوامع بومی در سراسر جهان رهبری میشود، دارند، که نقشی اساسی در حفاظت از تنوع زیستی دارد. و ارتقای تاب آوری کشاورزی در مواجهه با تغییرات آب و هوایی. به منظور اطمینان از دسترسی نسل های آینده به طیف متنوعی از محصولات مقاوم، این زنان از مجموعه بزرگی از بذرها، از جمله بذرهای موروثی و گونه های بومی محافظت کرده اند (Nazarea, 2005).
موقعیتهای سنتی زنان بهعنوان حامی محیطزیست به دلیل مسئولیتهای سنتی که در جوامع مختلف ایفا میکنند، ذاتاً برای حفاظت از محیطزیست قرار گرفتهاند. (Massey, L., Camerden, P., Gaos, A., Liles, M., Seminoff, J. & Ahern, A. 2021) جمع آوری هیزم، آب و گیاهان دارویی وظیفه زنان در بسیاری از جوامع روستایی است. این فعالیت ها بخشی از وظایف روزانه را تشکیل میدهند که نیازمند اطلاعات دقیق در مورد منطقه سکونت و علاقه انسان به طبیعت، در حفاظت است. در این راستا، انواع مختلفی از تالاب ها در مناطق کوهستانی مرتفع در آمریکای جنوبی وجود دارد که در طول زمان توسط زنان یعنی بوفدال مدیریت شده است. این تالاب ها برای مراتع و تنظیم آب ضروری هستند. در طول سالها، زنان تخصص خود را در مورد نحوه نگهداری از این اکوسیستمها منتقل کردهاند و این تالابها برای بقای جمعیت انسان و گاو ضروری هستند (Valdivia, 2001). برای هزاران سال، قبایل آند بر این دانش بوم شناختی سنتی برای کمک به سازگاری با شرایط محیطی تکیه کرده اند، زنان معمولاً مسئول مدیریت منابع آب خانگی در جنوب صحرای آفریقا هستند.
منابع آب در مناطقی که آب کمیاب است حیاتی است. آنها اغلب انتخاب می کنند که چه مقدار آب برای آشامیدن، پخت و پز، نظافت و کشاورزی استفاده شود و نیازهای کوتاه مدت را با پایداری بلندمدت منابع آب متعادل میکند. به منظور جلوگیری از فرسایش و اطمینان از تامین آب در فصول خشک، فعالیتهای زنان عموماً شامل کاشت درختان و علفها در کنار رودخانهها و حوزههای آبخیز است (ون کوپن، 2001). نقش های سنتی زنان در تولید برنج در جنوب و جنوب شرقی آسیا نشان دهنده ارتباط نزدیک آنها با مراقبت از محیط زیست است. زنان در این مناطق نه تنها مسئول کاشت و برداشت برنج هستند، بلکه مسئول انتخاب انواع برنج هایی هستند که به بهترین وجه مکمل اکولوژی محلی هستند. حفظ تنوع ژنتیکی برنج برای توانایی محصول در تولید غذا بسیار مهم است. (Wang, F., Zhang, S., Liu, M., Lin, X., Liu, H., Peng, Y., Lin, Y., Huang, J. & Luo, C. 2014)
ایمنی و مقاومت در برابر اثرات بیماری ها، آفات و تغییرات آب و هوایی (Feldstein & Jiggins, 1994) علاوه بر کشت برنج، زنان در مدیریت آبیاری نیز مشارکت میکنند، جایی که ورودیهای ارزشمندی را در مدیریت منابع آب ایجاد میکنند و اطمینان حاصل میکنند که مزارع آبیاری کافی بدون به خطر انداختن دسترسی به منابع آب در سطح محلی دارند. دانش سنتی زنان در مورد گیاهان دارویی نیز در حفاظت از تنوع زیستی مهم بوده است. زنان با استفاده از آشنایی خود با فلور محلی، اغلب به عنوان پزشکان مراقبتهای بهداشتی اولیه در بسیاری از جوامع بومی عمل می کنند و جراحات و بیماری ها را درمان میکنند.(Novriyanti, N., Nursanti, N. & Wulan, C. 2021) این اطلاعات به نجات گونههای گیاهی که در روشهای کشاورزی معاصر نادیده گرفته میشوند یا از بین میروند، علاوه بر ارتقای سلامت پایدار جامعه کمک میکند.
برداشت منابع و حفاظت از جنگل دو نمونه از اقدامات زیست محیطی گسترده تر هستند که اغلب با استفاده از گیاهان دارویی مرتبط هستند (بالیک و کاکس، 1996). نقش زنان در مدیریت منابع طبیعی به روستا محدود نمیشود. آنها همچنین در محیط های شهری مهم هستند. برای مثال، زنان در باغبانی شهری و سایر فعالیتهای سبز در بسیاری از شهرهای جهانی پیشرو هستند. علاوه بر تضمین امنیت غذایی برای جمعیت شهری، این ابتکارات همچنین به بهبود کیفیت هوا، کاهش اثر جزیره گرمایی شهری و ایجاد فضاهای سبز مفید برای سلامت جسمی و روانی کمک میکند (Tidball & Krasny، 2010). اشتغال زنان در کشاورزی شهری امتداد وظایف سنتی آنان در زمینه مواد غذایی است.
تولید و حفاظت از محیط زیست با توجه به نیازهای زندگی شهری معاصر. در رهبری محیطی مطالعات موردی متعددی که در سراسر جهان انجام شده است نقش زنان را به عنوان رهبران محیط زیست نشان میدهد. (Venes, F., Barca, S. & Navas, G. 2023) از جمله آنها جنبش کمربند سبز در کنیا به رهبری وانگاری ماتای برنده جایزه نوبل است. علاوه بر احیای محیط زیست با کاشت درخت، این جنبش هدف دیگری را دنبال می کند: تشریح نقش زنان از طریق مشارکت آنها در مراقبت از محیط زیست. این جنبش به اثبات توانایی زنان در اقدام علیه تخریب محیط زیست و توسعه پایدار با توجه به کاشت بیش از 51 میلیون درخت در سراسر کنیا دست یافته است. (ماتای، 2004)
ایمن و مقاوم در برابر اثرات بیماریها، آفات و تغییرات آب و هوایی (Feldstein & Jiggins, 1994). علاوه بر کشت برنج، زنان در نگهداری سیستمهای آبیاری نقش مهمی ایفا میکنند که در آن نقش مهمی در مدیریت منابع آب و اطمینان از آبیاری کافی مزارع بدون تهدید دسترسی به منابع آب محلی ایفا میکنند. دانش سنتی در مورد گیاهان دارویی نیز به شدت بر فعالیت های زنان در زمینه حفاظت از تنوع زیستی تأثیر گذاشته است. در اکثر جوامع بومی، زنان با ایجاد دانش خود در مورد فلور محلی، این مسئولیت را به عنوان ارائه دهنده مراقبت های بهداشتی اولیه، درمان جراحات و بیماریهای بیمار بر عهده میگیرند. بیش از هر چیز، این اطلاعات به حفظ گونههای گیاهی که hoặc sendo.gca با روشهای کشاورزی معاصر نابود شدهاند، کمک میکند و سلامت جامعه پایدار را ارتقا میدهد.
برداشت منابع و حفاظت از جنگل دو نمونه از اقدامات زیست محیطی گستردهتر هستند که اغلب با استفاده از گیاهان دارویی مرتبط هستند (بالیک و کاکس، 1996). نقش زنان در مدیریت منابع طبیعی به روستا محدود نمیشود. آنها همچنین در محیط های شهری مهم هستند. به عنوان مثال، زنان باغبانی شهری و سایر فعالیت های سبز را در بسیاری از شهرهای جهانی رهبری میکنند. علاوه بر تضمین امنیت غذایی برای جمعیت شهری، این طرحها همچنین به بهبود کیفیت هوا، کاهش اثر جزیره گرمایی شهری و ایجاد فضاهای سبز مفید برای سلامت جسمی و روانی کمک میکنند (تیدبال و کراسنی، 2010). اشتغال زنان در کشاورزی شهری امتداد وظایف سنتی آنان در زمینه مواد غذایی است. تولید و حفاظت از محیط زیست با توجه به نیازهای زندگی شهری معاصر. زنان در رهبری محیطی مطالعات موردی متعددی در سراسر جهان انجام شده است.
2. تبعیض جنسیتی و سوگیری جنسیتی در تصمیم گیری، آموزش و دسترسی به منابع زیستی
در بسیاری از جنبه های زندگی، از جمله تصمیم گیری، آموزش، و دسترسی به منابع، تبعیض جنسیتی هنوز یک مشکل دائمی است. این نابرابریها پیامدهای گستردهای برای توسعه شخصی و حرفهای زنان و همچنین مسائل اجتماعی بزرگتر، بهویژه آنهایی که به پایداری زیستمحیطی مربوط میشوند، دارد. تلاش جهانی برای پرداختن به مسائل مربوط به تغییرات آب و هوا و افزایش تخریب محیط زیست به دلیل به حاشیه راندن زنان در مناطق بحرانی با مشکل مواجه شده است. این مقاله با بررسی راههای مختلفی که تبعیض جنسیتی توانایی زنان را برای رسیدگی به مسائل زیستمحیطی محدود میکند، نیاز حیاتی به برابری جنسیتی را بهعنوان عنصر کلیدی توسعه پایدار برجسته میکند. دسترسی به منابع: شکاف جنسیتی دسترسی نابرابر به منابع یکی از راههای اصلی تبعیض جنسیتی است. در این زمینه منابع به عنوان زمین، آب، پول، فناوری و اطلاعات تعریف میشود که همگی برای مدیریت کارآمد زیست محیطی ضروری هستند. محدودیتهای سیستمی مانع از دسترسی زنان به این منابع در بسیاری از نقاط جهان میشود، بهویژه برای کسانی که در جوامع روستایی و حاشیهنشین زندگی میکنند. مالکیت زمین و منابع کشاورزی: علیرغم مشارکت غالب زنان در عملیات کشاورزی، هنجارهای فرهنگی و چارچوب های قانونی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه گاهی اوقات آنها را از مالکیت زمین منع میکند (آگاروال، 1994). بدون مالکیت، زنان در نظارت طولانی مدت زیست محیطی یا شیوه های کشاورزی پایدار سرمایه گذاری نمیکنند و تصمیمات کمتری در مورد استفاده از زمین میگیرند. برای مثال، اگرچه زنان در جنوب صحرای آفریقا کمتر از 20 درصد از زمین را در اختیار دارند، اما تقریباً 70 درصد از غذا را در آنجا تولید میکنند (FAO 2011). این نابرابری نه تنها توانایی آنها را در استفاده از روشهای کشاورزی سازگار با محیط زیست که در توقف فرسایش خاک و تضمین امنیت غذایی حیاتی هستند، کاهش میدهد، بلکه تأثیر اقتصادی آنها را نیز کاهش میدهد. منابع آب: حوزه مهم دیگری که در آن تفاوتهای جنسیتی قابل توجه است، دسترسی به آب است. علیرغم اینکه زنان جمع آوری کننده آب اولیه برای خانوارها هستند، معمولاً زنان تأثیر کمی بر تصمیم گیری در مورد زیرساختهای آب یا مقررات مدیریت آب دارند (زنان سازمان ملل، 2014). این محدودیت به ویژه برای مناطقی که کمبود آب در نتیجه تغییرات آب و هوایی است مضر است. دانش سنتی زنان در مورد منابع آب محلی و شیوههای پایدار برای استفاده از آب همواره با رویههای مردانه از بالا به پایین در تصمیمگیری به پیادهرو منتقل میشود. این امر دیدگاه آنها را از علل مؤثر بر پایداری و کارایی مصرف آب به حاشیه میبرد.
آموزش از یک سو سنگ اصلی برابری جنسیتی و در میان حقوق اساسی بشر است. اگرچه، این عامل همچنان برای اثبات تبعیض جنسیتی در مدارس و همچنین مانع از روند رهایی زنان و توانایی آنها برای مقابله با مسائل زیست محیطی است. علاوه بر محدودیتهای دانش و قابلیتها، شکافهای آموزشی باعث مشارکت پایین در هر سطحی در تصمیمگیری میشود. مدرسه، اعم از ابتدایی و متوسطه: به دلیل موانع فرهنگی-اجتماعی، محدودیتهای مالی و سوگیریهای جنسیتی در خانوادهها و جوامع، دختران کمتر از پسران در بسیاری از مناطق جهان به تحصیلات ابتدایی و متوسطه میپردازند (یونسکو، 2015). اثرات بلندمدت این شکاف آموزشی اساسی بر ظرفیت زنان برای مشارکت و پرداختن به مسائل زیست محیطی قابل توجه است. زنانی که فاقد سواد ابتدایی و مهارتهای محاسبه هستند، دسترسی کمتری به اطلاعات در مورد حفاظت از محیط زیست، تغییرات آب و هوا و شیوه های سازگار با محیط زیست دارند. علاوه بر این، فقدان یک پایگاه آموزشی قوی، مشارکت آنها را در ساختارهای حکومت محلی، که اغلب محل تصمیم گیریهای حیاتی در مورد مدیریت منابع طبیعی هستند، محدود میکند. آموزش فنی و تحصیلات تکمیلی: در آموزش عالی، تفاوتهای جنسیتی حتی مهمتر است، به ویژه در دروس STEM (علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) که برای مدیریت محیط زیست و نوآوری ضروری است (یونسکو، 2017). این عدم بازنمایی بسیار تحت تأثیر افسانههای قدیمی است که STEM را به عنوان منطقه ممنوعه برای زنان طبقه بندی میکند. این بدان معناست که تنها تعداد محدودی از زنان میتوانند در توسعه فناوری های جدید با محوریت محیط زیست، انجام تحقیقات در مورد محیط زیست، یا مدیریت برنامههای سازگاری با آب و هوا کمک کنند. فراتر از این، فقدان برنامه های آموزشی فنی برای زنان با کمبود امکانات برای چنین آموزش هایی در مناطق روستایی بدتر میشود. مشاغل با تأکید بر محیط زیست مانند جنگلداری، مهندسی محیط زیست و کشاورزی برای توسعه پایدار مورد نیاز خواهند بود. حمایت و آموزش برای محیط زیست: نقش زنان در مراقبت از محیطزیست باید از طریق آموزش مفاهیم اکولوژی، حفاظت و توسعه پایدار که در محیطزیست بهطور متفاوت بیان میشود، افزایش یابد.
این به حاشیه راندن به کاهش سطح درک آنها از مسائل زیست محیطی کمک میکند، که برای آنها لازم است تا بتوانند عدالت زیست محیطی را در جوامع خود ترویج کنند. در نتیجه، فقدان بازنمایی دیدگاههای زنان در بحثهای انتقادی درباره سیاستهای زیستمحیطی و حاکمیت، به تقویت حاشیهنشینی آنها کمک میکند.
اگرچه برای مشارکت همه اقشار جامعه و توجه به همه زوایای دید در فرآیندهای تصمیمگیری محلی، ملی و بینالمللی و سطوح جهانی تأثیرگذاری بر رفتارها و قوانین محیطی مهم است، اما صدای زنان در بسیاری از زمینهها شنیده نمیشود. نابرابری جنسیتی اغلب منجر به طرد شدن زنان از این فرآیندها میشود که توانایی آنها را برای تأثیرگذاری بر انتخاب هایی که تأثیر فوری بر زندگی و محیط آنها دارد، تضعیف میکند. حکومت محلی و رهبری محله: هنجارهای جنسیتی سنتی و سیستم های مردسالارانه اغلب زنان را از مشارکت در حکومت محلی در سطح روستا باز میدارد (کورنوال، 2003). در نتیجه عمدتاً این زنان هستند که از این منابع طبیعی استفاده و مدیریت میکنند. در بیشتر موارد در مناطق روستایی، مردان گروههای تصمیمگیری مانند شوراهای روستا یا مصرفکنندگان آب را تشکیل میدهند که بر چنین انجمنهایی تسلط دارند. این نابرابری جنسیتی باعث میشود که دیدگاهها و دانش زنان در بحثهای مربوط به توزیع منابع، استفاده از زمین و جنبههای مدیریت زیستمحیطی به طور مداوم شنیده نشود. به عنوان مثال، تحقیقات در جنوب آسیا نشان داده است که وقتی زنان در مدیریت جنگل های محلی مشارکت می کنند، نتایج برای حفاظت از جنگل برتر است، اما آنها به طور منظم از این سطوح تصمیم گیری حذف میشوند (آگاروال 2010). سیاست گذاری ملی و بینالمللی: در سطوح ملی و بین المللی که سیاست زیست محیطی طراحی میشود، زنان به طور مشابه کمتر حضور دارند. زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، با این حال تنها 24 درصد از کرسیهای پارلمان را در سراسر جهان در اختیار دارند. وقتی صحبت از وزارتخانه های محیط زیست به میان میآید، این درصد به طور قابل توجهی کمتر است (اتحادیه بین پارلمانی، 2020). به دلیل این عدم حضور، سیاستهای زیستمحیطی اغلب خواستهها و مشارکتهای منحصربهفرد زنان را نادیده میگیرند، که منجر به سیاستهای کور جنسیتی میشود که نابرابریهای موجود را بدتر میکند. برای مثال، پروژههای سازگاری با آب و هوا که تقسیم کار جنسیتی را در نظر نمیگیرند، میتوانند بار بیشتر زنان را با کارهایی که قبلاً بهطور نامتناسبی از این پدیده متحمل میشوند، سنگین کنند. کسبوکارها و رهبری شرکتها: تبعیض جنسیتی در سطوح اجرایی شرکتها و سازمانهای زیستمحیطی نیز وجود دارد. بدیهی است که زنان در مشاغلی مانند تولید، انرژی و کشاورزی به شدت کمتر حضور دارند، جایی که میخواهیم بیشترین تأثیر را داشته باشیم. طبق گفته McKinsey & Company (2018)، عدم حضور زنان در مدیریت ارشد نه تنها تنوع دیدگاههای ارائه شده در فرآیندهای تصمیمگیری تجاری را محدود میکند، بلکه پتانسیل معرفی سیاستهای زیستمحیطی حساس به جنسیت را نیز محدود میکند. سایر کسب و کارهایی که برابری جنسیتی را مهم نمیدانند نیز کمتر نسبت به شیوههای پایدار و روشهایی که عملکردشان بر مردان و زنان تأثیر میگذارد، نگرانی نشان میدهند. در این مورد، واضح است که اثرات حذفی ناشی از عدم دسترسی به منابع، آموزش و فرآیندهای تصمیمگیری، تأثیرات شدیدی بر ظرفیت زنان برای حل مشکلات زیستمحیطی دارد. این حذف علاوه بر تأثیر بر حفظ نابرابری جنسیتی، اثربخشی برنامهها و پروژههای زیست محیطی را نیز به خطر میاندازد. سیاستهای زیستمحیطی ناکارآمد: از آنجایی که این سیاستها خواستهها و درک نیمی از جمعیت را در نظر نمیگیرند، سیاستهای زیستمحیطی گاهی اوقات در فرآیند تصمیمگیری که زنان از فعالیتهای زنان کنار گذاشته میشوند، مؤثرتر میشوند. (آگاروال، 2010).
برای مثال، سیاستهایی که مشارکت زنان در کشاورزی و مدیریت آب را در نظر نمیگیرند، ممکن است جنبههای مهم پایداری منابع را از دست بدهند. این محرومیت ممکن است منجر به سیاست های کمتر موفقی شود که بی عدالتی اجتماعی و تخریب محیط زیست را بدتر میکند. همچنین قابل ذکر است که زنان در نتیجه نابرابری جنسیتی بیشتر در معرض خطرات زیست محیطی مانند آلودگی، تغییرات آب و هوایی و بلایای طبیعی قرار دارند. با این حال، زنان ظرفیت کمتری برای پیشبینی، واکنش و بهبودی از شوکهای محیطی دارند. به عنوان مثال، تحقیقات نشان میدهد که هنجارهای فرهنگی که تحرک و در دسترس بودن اطلاعات زنان را محدود میکند، آنها را در برابر مرگ در بلایای طبیعی بیشتر از مردان آسیب پذیر میکند (Neumayer & Plümper, 2007). علاوه بر این، ناتوانی در امكانات مالی و تحصیلی آنها را از بازگشت به زندگی قبلی خود در پی این بلایا باز میدارد. در یک دور باطل وارد آنها میشود – مردم نمیتوانند از فقر خارج شوند و همچنین نمیتوانند از خطرات ناشی از طبیعت اجتناب کنند.
بلایا، فرصتهای از دست رفته برای نوآوریهای زیست محیطی محرومیت زنان از مشاغل STEM و تصمیم گیری های زیست محیطی منجر به از دست رفتن فرصتها برای نوآوری و توسعه پایدار شده است. زنان به عنوان مراقبین، مدیران منابع و رهبران جامعه، مجموعه خاصی از دانش و تجربه را برای محیط زیست به ارمغان میآورند. زنانی که با شیوههای نوآورانه جنگلداری در کنیا از طریق جنبش کمربند سبز توسعه یافتهاند، همزمان با بازسازی زمینهای تخریبشده، از نظر اجتماعی و اقتصادی توانمند شدهاند. بدون زنان در این زمینه ها، بینش ها و نوآوری های ارزشمندی که منجر به نتایج زیست محیطی عادلانه تر و پایدارتر میشود، نه تنها برای آنها، بلکه برای جامعه نیز از بین میرود. راه رو به جلو برای مقابله با تبعیض علیه زنان به خاطر پایداری محیطی: پرداختن به تبعیض جنسیتی در تصمیمگیری، آموزش و دسترسی به منابع، در صورتی که پایداری زیستمحیطی به واقعیت تبدیل شود، ضروری است. این شامل یک رویکرد چند وجهی است که نه تنها مستلزم برنامه های آموزشی و قوانین، بلکه نقشهای جامعه در ترویج برابری جنسیتی است. در نتیجه، اصلاحات قانون و سیاست با هدف دسترسی برابر زنان به زمین، آب و منابع مالی باید توسط دولتها تصویب و حمایت شود. تغییرات قانونی باید در جهت تشویق مشارکت زنان در فرآیندهای سیاست گذاری منطقه ای و ملی باشد. از این نظر، طبق نظر تریپ و کانگ (2008)، سهمیه های جنسیتی در رهبری سیاسی و شرکتی، در برخی موارد، راه موثری برای افزایش نمایندگی و نفوذ زنان در موقعیتهای تصمیم گیری ثابت کرده است. طرحهای آموزشی همچنین نقش حیاتی در تجهیز دختران و زنان به نقشهای رهبری در مدیریت محیط زیست و دسترسی بیشتر آنها به آموزش دارد. این حوزه آموزش فنی در زمینه مشاغل STEM، آموزش پس از متوسطه و آموزش پایه را پوشش میدهد. برنامههای آموزش محیطزیست باید در نظر گرفته شود تا اطمینان حاصل شود که برابری جنسیتی میتواند ترویج شود، بنابراین به زنان و دختران اجازه میدهد تا فرصتهای برابر برای مشارکت و منافع داشته باشند. ارتقای برابری جنسیتی در سازمانها: در رویههای رهبری و تصمیمگیری کسبوکارها و سازمانها، برابری جنسیتی باید از اولویت بالایی برخوردار باشد. این امر مستلزم حمایت در قوانین مربوط به شمول و تنوع، راهنمایی و حمایت از زنان شاغل در زمینههای علم، فناوری، مهندسی، و ریاضیات و همچنین در سایر مشاغل مرتبط با محیط زیست است. در واقع، سازمانهای آگاه از جنسیت، پاسخهای خلاقانهای به مشکلات زیستمحیطی پیدا میکنند و نتایج بلندمدتی ارائه میکنند. به طور خلاصه، یکی از بزرگترین موانعی که زنان را از پرداختن به نگرانیهای زیست محیطی باز میدارد، تبعیض جنسیتی در محل کار، موسسات آموزشی و در فرآیندهای تصمیم گیری است. این امر به نوبه خود اثربخشی برنامهها و پروژه های زیست محیطی را سلب کرده است. معکوس کردن این نابرابری جنسیتی از طریق مشارکت کامل زنان در تمام سطوح مدیریت زیست محیطی برای دستیابی به پایداری زیست محیطی حیاتی است. وقتی منابع، دانش و تصمیمگیری بیطرفانه در دسترس زنان باشد، جامعه ممکن است از دیدگاهها و راهحلهای منحصربهفردی که زنان برای دستیابی به نتایج زیستمحیطی عادلانه و پایدار ارائه میکنند، استفاده کند.
حقوق زن در حقوق محیط زیست
حقوق زنان در کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی متعددی که اساس آن را تشکیل میدهند ذکر شده است. کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW) که در سال 1979 توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید، یکی از جامع ترین موافقت نامههای بینالمللی است که به حقوق زنان میپردازد. CEDAW از کشورهای امضاکننده میخواهد که تمامی اشکال تبعیض علیه زنان را از بین ببرند و موقعیت خود را به طور کامل ارتقا دهند. (CEDAW، 1979) اعلامیه پکن و پلتفرم اقدام، که در چهارمین کنفرانس جهانی زنان در سال 1995 به تصویب رسید، دستور کار جهانی را برای توانمندسازی و دستیابی به برابری جنسیتی تعیین کرد. (UN Women، 1995) این اسناد بینالمللی نقش بزرگی در شکل دادن به سیاستها و قوانین ملی ایفا کرده اند که برابری جنسیتی را پیش می برند. بسیاری از بازتاب های آن در چارچوب ها و سیاست های ملی ناشی از تعهدات انجام شده در سطح بینالمللی است. به عنوان مثال، بسیاری از کشورها قوانینی را تصویب کرده اند که حقوق زنان برای تحصیل، اشتغال و مشارکت سیاسی را تضمین میکند. این قوانین برای تضمین مشارکت کامل زنان در جامعه و کمک به توسعه پایدار ضروری است. با این حال، در بسیاری از موارد، اجرای این قوانین به دلیل موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یک چالش باقی مانده است (عفو بینالملل، 2018). در این میان، سیاستهای زیستمحیطی شامل قوانینی است که به نفع مشارکت زنان در تصمیمگیری در مورد مسائل زیستمحیطی است. به عنوان مثال، سیاست ملی برای توانمندسازی زنان در سال 2001 در هند «نیاز فوری برای مشارکت دادن زنان در فرآیندهای برنامه ریزی و تصمیم گیری در مورد مدیریت و احیای محیط زیست را تشخیص میدهد.» به طور مشابه، در کنیا، قانون اساسی 2010 تصریح میکند که زنان باید حداقل یک سوم از کل نهادهای منتخب و انتصابی، از جمله آنهایی که در اداره محیط زیست دخیل هستند را تشکیل دهند (قانون اساسی کنیا، 2010).
کشاورزی بخش مهمی است که تلاقی حقوق زنان و سیاست های زیست محیطی در آن آشکارتر است. زنان بخش قابل توجهی از نیروی کار کشاورزی را به ویژه در کشورهای در حال توسعه تشکیل میدهند. از سوی دیگر، دسترسی محدود آنها به زمین، اعتبار و فناوری، بهره وری و پتانسیل آنها را برای رسیدگی مثبت به پایداری محیطی محدود میکند. هنگام توانمندسازی زنان در کشاورزی، پیامدهای زیست محیطی مثبت مختلفی وجود دارد. به عنوان مثال، اگر زنان از حقوق زمین مطمئنی برخوردار باشند، به احتمال زیاد در شیوه های کشاورزی پایدار سرمایه گذاری میکنند – از جمله تناوب زراعی و زراعت جنگل – که میتواند سلامت خاک و تنوع زیستی را بهبود بخشد، همانطور که آگاروال (2018) اشاره کرد. علاوه بر این، زنان اغلب نقش اصلی را در جمع آوری آب و هیزم در مناطق روستایی ایفا میکنند، فعالیت هایی که مشارکت آنها در مدیریت چنین منابعی می تواند چنین اقداماتی را پایدارتر کند. حوزه دیگری که در آن رویکردهای حساس به جنسیت میتواند به سیاست های زیست محیطی موثرتری تبدیل شود، مدیریت منابع آب است. در واقع، زنان اغلب مدیریت در سطح خانه را بر عهده دارند و دانش سنتی خاصی در رابطه با منابع آب در سطح محلی دارند. مشارکت زنان در مدیریت منابع آب میتواند منجر به نتایج پایدارتر و عادلانهتر شود. به عنوان مثال، در بسیاری از کشورهای جنوب صحرای آفریقا، زنان نقشهای کلیدی را در پروژه های مبتنی بر جامعه مرتبط با مدیریت آب ایفا میکنند. این پروژه ها شامل، اما نه محدود به، ساخت و نگهداری نقاط آبی، جدای از ایجاد کمیته های استفاده کنندگان آب است. در واقع، با توجه به تحقیقات، یک مورد بارز این است که وقتی زنان در چنین کمیته هایی شرکت می کنند، مدیریت آب موثر میشود و منافع به خوبی توزیع میشود.
ابتکارات مختلفی در هند برای توانمندسازی زنان و کشاورزی پایدار آغاز شده است. SEWA با فراهم کردن امکانات رفاهی برای زنان است که به بهبود معیشت و پایداری محیطی کمک کرده است. در کنیا، مشارکت زنان همچنین به آنها قدرت داده است تا نقش های رهبری را در جوامع خود به عهده بگیرند، هنجارهای جنسیتی سنتی را به چالش بکشند و برابری جنسیتی را ترویج کنند (نگیگی، 2018). همان گونه که حضور زنان همواره در تمامی عرصه های اجتماعی و غیره مایه خیر و برکت بوده است، حتی در نسل سوم دادگاههای کیفری که به جنایات جنگی مختلف چندین کشور رسیدگی کرده اند، توانسته اند به مقام های قضاوت دست یابند. این دادگاه ها برای تأمین عدالت برای بزه دیدگان و نظام حقوقی این دادگاه ها، نبود آنها میتواند بد و آسیب به جامعه باشد. عدم شرکت زنان در برخی رویدادهای محیطی را هم داشتیم که برای یک جامعه زیانبار شده است. به عنوان مثال، پروژه شکاف در ترکیه (قائم نسب، 2024) و در معاهده چندجانبه دریای خزر که انجام شده است (فاطمه قائم نسب، 2024) تنها شاهد سکوت زنان هستیم که زنان را آسیب پذیرتر میکند. (قائم نسب، 2024)
برای دستیابی به سیاستهای زیست محیطی موثرتر، تقویت قوانین ضروری است اقداماتی که حقوق زنان را ترویج میکنند شامل تضمین این است که قوانین مربوط به مالکیت زمین، ارث و دسترسی به منابع به جنسیت حساس بوده و به طور کامل اجرا میشوند. دولتها همچنین باید کنوانسیونها و معاهدات بینالمللی را که حقوق زنان و پایداری محیطزیست را ارتقا میدهند، باید با در نظر گرفتن دیدگاه جنسیتی طراحی و اجرا کنند. این به معنای مشارکت دادن زنان در هر مرحله از توسعه سیاست، از برنامه ریزی گرفته تا اجرا و ارزیابی است. همچنین نیاز است که دولتها جمعآوری دادههای تفکیک شده بر اساس جنسیت را تقویت کنند تا چالشها و فرصتهای خاصی را که زنان در مدیریت زیستمحیطی با آنها روبرو هستند، شناسایی کنند.
سیاستهایی که توانمندسازی زنان را در کشاورزی و مدیریت آب ارتقا میدهد باید پذیرفته شود. این شامل اعطای دسترسی زنان به منابعی مانند زمین، اعتبار، و فناوری، و همچنین فرصتهای آموزشی برای ایجاد ظرفیت است. این باید مستلزم ایجاد سازمانها و شبکه های زنان باشد که شیوه های کشاورزی پایدار و مدیریت منابع آب را در میان زنان ترویج کنند.
- حقوق زنان به عنوان یک کاتالیزور برای تغییرات محیطی
این امر حقوق زنان را برای ارتقای مدیریت منابع طبیعی و کاهش بارهای زیست محیطی توانمند میکند. مقدمه برابری جنسیتی و پایداری محیطی دو دغدغه تحت تأثیر حمایت و تقویت حقوق زنان هستند. با افزایش نگرانی های جهانی مانند از دست دادن تنوع زیستی، جنگل زدایی و تغییرات آب و هوایی، رفع نیاز به منابع طبیعی که به طور فراگیر و کارآمد مدیریت میشوند، افزایش یافته است. زنان بیشترین مسئولیت را در مدیریت منابع و حفاظت از محیط زیست دارند و در جوامع به ویژه در مناطق روستایی و بومی مسئولیت دارند. زمانی که این حقوق به طور کامل رعایت شوند، سهم بسیار زیادی در فعالیت های دوستدار محیط زیست دارند. مدیریت بهتر منابع طبیعی ارتباط پیچیده ای با توانمندسازی زنان دارد. بنابراین، این مقاله سعی دارد توضیح دهد که چگونه تقویت حقوق زنان میتواند اثرات نامطلوب بر محیط زیست را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. جایگاه زنان در مدیریت منابع طبیعی: در بسیاری از کشورها، به ویژه در کشورهای فقیر، مدیریت منابع طبیعی مانند غذا، سوخت و آب اغلب شغل اصلی زنان است. آنها به دلیل کار روزانه خود که شامل جمع آوری هیزم، جمع آوری آب و تولید محصولات می شود، دیدگاه منحصر به فردی در مورد وضعیت اکوسیستم محلی و روش های پایدار مورد نیاز برای حفظ آن دارند (آگاروال، 1992). با این درک شخصی، زنان به عنوان حافظ منابع طبیعی حیاتی قرار می گیرند. با این حال، به دلیل تعصبات جنسیتی ناخودآگاه و هنجارهای فرهنگی، مشارکت آنها در مدیریت منابع معمولاً به حداقل می رسد و در نتیجه عملکرد محیطی ضعیفی را به همراه دارد. به دلیل نقشی که ایفا می کنند، در بسیاری از مناطق، زنان بیشتر از مردان درباره تنوع زیستی محلی، کیفیت خاک، و شیوه های کشاورزی پایدار میدانند. (دنتون، 2002). با وجود این، مردان اغلب بر فرآیندهای تصمیم گیری مدیریت محیطی تسلط دارند، که منجر به اعمال و سیاست هایی میشود که از شایستگی زنان استفاده نمیکند. این شکاف جنسیتی علاوه بر به حاشیه راندن زنان، مانع از طرحهای پایداری میشود، زیرا تخصص محلی مهم را از حاکمیت محیطی حذف میکند. تأثیر توانمندسازی زنان بر پایداری محیط زیست. مشارکت کامل زنان در مدیریت محیط زیست منجر به استفاده برابرتر و کارآمدتر از منابع طبیعی میشود. هنگامی که به زنان نقشی در فرآیندهای تصمیمگیری داده میشود، آنها اقدامات پایداری را که به نفع خانواده و جامعه بزرگتر است، در اولویت قرار میدهند (Nellemann و همکاران، 2011). این به این دلیل است که معمولاً مسئولیت های مراقبت از زنان افزایش مییابد.
اثرات دراز مدتی که تخریب محیط زیست ممکن است بر سلامت و معیشت انسان و حیوانات وارد کند. محققان شناسایی کردهاند که تعداد بیشتری از زنان شرکتکننده در سازمانهای مدیریت منابع آب، اولویت بالاتری در حفظ و توزیع عادلانه آن و در نتیجه دسترسی و پایداری دارند. در کشاورزی، مشارکت زنان در تصمیمگیری اغلب با اتخاذ شیوههای کشاورزی سازگارتر با محیط زیست، از جمله تنوع محصولات، کشاورزی ارگانیک و حفاظت از خاک همراه بوده است. این راهحلها نه تنها امنیت غذایی را افزایش میدهند، بلکه به به حداقل رساندن اثرات نامطلوب زیستمحیطی فعالیتهای کشاورزی سنتی، مانند از دست دادن تنوع زیستی و فرسایش خاک کمک میکنند. مطالعه موردی: زنان هندی و حفاظت از جنگلها یکی از الهامبخشترین نمونههایی که چگونه توانمندسازی زنان میتواند ابتکارات حفاظتی مؤثری را ایجاد کند، جنبش چیپکو در هند است. با این حال، در طول دهه 1970 بود که جنبش زنان سرانجام بر سیاست جنگلهای هند تأثیر گذاشت، که خواستار افزایش کنترل جامعه بر منابع محلی و به رسمیت شناختن نقش زنان به عنوان حافظان محیطزیست بود. به همین ترتیب، حقوق زنان و کاهش تغییرات آب و هوایی در رابطه با کاهش تغییرات آب و هوایی عبارتند از:
مسائل در کانونی که زنان در آن مشارکت دارند و نقش عمده ای در توانمندسازی خود دارند. تغییرات اقلیمی به دلیل کاهش دسترسی به آب، افزایش بلایای طبیعی یا تغییر شرایط تولید کشاورزی، زنان را به طور نامتناسبی در بخشهای بزرگی از جهان تحت تأثیر قرار میدهد. با این حال، زنان بار قابل توجهی را از تغییرات آب و هوایی در سراسر جهان به دلیل کاهش دسترسی به آب، افزایش بلایای طبیعی یا تغییرات در تولیدات کشاورزی متحمل میشوند.
در نهایت، کسبوکارها همچنین دارای موقعیت ممتازی در مورد ترویج شیوههای پایدار هستند که از تلاشها برای کاهش تأثیر تغییرات آب و هوایی حمایت میکنند. به عنوان مثال، در کشورهای جنوب صحرای آفریقا، زنان در اتخاذ تکنیکهای کشاورزی مقاوم در برابر آب و هوا با استفاده از روش های آبیاری صرفه جویی در آب و محصولات مقاوم به خشکی پیشتاز هستند (نلسون و استاترز، 2009). این اقدامات نه تنها به کاهش وابستگی به روش های فشرده کشاورزی کمک میکند، بلکه به جوامع کمک میکند تا با شرایط آب و هوایی در حال تغییر سازگار شوند و در عین حال، انتشار گازهای گلخانهای را کاهش دهند. همین موضوع در پروژههایی که به انرژیهای تجدیدپذیر – انرژی خورشیدی و بادی مربوط میشوند – که در آن مشارکت زنان نرخ پذیرش فناوری انرژی پاک را برای کمک به کاهش تأثیرات بر تغییرات آب و هوایی افزایش داده است، گواهی میدهد. (Cecelski، 2000)
زنان زمانی میتوانند فناوریها و رفتارهای دوستدار محیط زیست را توسعه دهند که به آموزش، منابع مالی و اختیارات تصمیمگیری دسترسی داشته باشند. با این حال، موانع ساختاری از جمله محدودیتهای مالی، تفاوتهای آموزشی و تبعیض جنسیتی اغلب مانع از دستیابی زنان به پتانسیل کامل خود به عنوان رهبران کاهش تغییرات آب و هوایی میشود. با توجه به چنین موانعی، سهم آنها در پایداری محیطی میتواند بیشتر بهبود یابد. چارچوبهای توانمندسازی زنان در مدیریت زیستمحیطی: حقوقی و سیاستی ترجمه چارچوبهای قانونی و سیاستی که برابری جنسیتی را در عمل پیش میبرد، در مزایای کامل ناشی از مزایای مختلف توانمندسازی زنان در مدیریت محیطزیست بسیار مفید است. اینها شامل دو کنوانسیون است که بر برابری جنسیتی تأکید میکنند، یعنی SDGs و CEDAW. سازمان ملل (2015) اینها را احتمالاً چارچوب هایی توصیف میکند که سیاست های ملی ادغام نگرانی های جنسیتی خود را در مدیریت زیست محیطی بر اساس آنها استوار میکند. به عنوان مثال، مشارکت زنان در اقدامات اقلیمی، اکنون چیزی است که از طریق کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد در مورد تغییرات آب و هوا به رسمیت شناخته شده است. (UNFCCC)، که دیدگاه های جنسیتی را در بر میگیرد. کشورهایی مانند رواندا و کاستاریکا که سیاستهای آب و هوایی متناسب با جنسیت را وضع کردهاند، شاهد دستاوردهایی در نتایج زیستمحیطی و برابری جنسیتی بودهاند (UNFCCC، 2019). این سیاستها شامل اقداماتی مانند تضمین مشارکت زنان در فرآیندهای تصمیمگیری، تامین مالی پروژههای زیستمحیطی بهویژه توسط زنان، و تشویق روشهای حساس به جنسیت برای کاهش و سازگاری با تغییرات آب و هوایی است. با تصویب قوانینی که از حقوق زنان در زمین، آب و سایر منابع طبیعی حمایت میکند، دولت های ملی میتوانند بیشتر توانمندسازی زنان را در اداره محیط زیست تشویق کنند. امنیت مالکیت زمین بسیار مهم است زیرا زنان را تشویق میکند تا در تکنیک های مدیریت زمین پایدار سرمایه گذاری کنند (FAO، 2010). بعلاوه، قوانینی که از منابع مالی، تکنولوژیکی و آموزشی زنان حمایت میکند، ضروری است تا زنان بتوانند به طور کامل در اداره محیط زیست مشارکت داشته باشند.
کمک آموزش و پرورش، زنان را قادر میسازد تا در مسائل زیست محیطی پیشرو باشند از طریق مدیریت فعالیتهای حفاظتی، کشاورزی پایدار و حتی حمایت از سیاستهای زیستمحیطی، زنان تحصیلکرده میتوانند محیط زیست را بهتر درک کنند و در نتیجه روی آن عمل کنند. (یونسکو، 2016) زنان تحصیل کرده همچنین اعتماد به نفس بیشتری دارند و میتوانند در فرآیندهای تصمیم گیری چه در سطح محلی و چه در حوزه های سیاسی بزرگتر شرکت کنند. طرحهای آموزشی که بر برابری جنسیتی و چالشهای زیستمحیطی تأکید دارند، میتوانند به نسل بعدی رهبران زن محیطزیست کمک زیادی کنند. نشان داده شده است که مشارکت زنان در حاکمیت محیطی در پاسخ به برنامه های ارائه آموزش در زمینه کشاورزی پایدار، انرژی های تجدیدپذیر و حمایت از محیط زیست افزایش می یابد (WOCAN، 2012). این برنامهها علاوه بر افزایش قابلیتهای فنی زنان، به آنها اعتماد به نفس میدهد تا هنجارهای جنسیتی را به چالش بکشند و نقشهای رهبری را در جوامع خود به عهده بگیرند. آموزش همچنین میتواند بر نحوه نگرش جامعه به نقشهای جنسیتی و محیط تأثیر بگذارد. با تشویق آموزشهای حساس به جنسیت که بر اهمیت مشارکت زنان در پایداری محیطزیست تأکید میکند، جوامع میتوانند شروع به حذف موانعی کنند که مانع از مشارکت کامل زنان در حاکمیت محیطی میشود.
ارزش افزوده اصلی ناشی از مشارکت زنان در مدیریت محیط زیست، و ارزش اقتصادی ایجاد شده زمانی که زنان برای انجام این کار در مدیریت محیط زیست توانمند شوند. تحقیقات نشان داده است که افزایش مشارکت زنان در مدیریت منابع با افزایش بهره وری کشاورزی و افزایش تاب آوری جوامع در برابر شوک های زیست محیطی مرتبط است. این را شاید بتوان به این دلیل نسبت داد که زنان باید بیشتر به فکر پایداری و رفاه بلندمدت خانواده خود باشند و بنابراین مراقبت و مدیریت بهتر منابع را به شیوهای منطقیتر نشان دهند. به عنوان مثال، تنها سازمانهای مدیریت جنگلهای جامعه تحت رهبری زنان در نپال میتوانند جنگلهای تخریبشده را احیا کنند، تنوع زیستی را بهبود بخشند، آب با کیفیت ارائه کنند و دسترسی مردم محلی به منابع جنگلی را تسهیل کنند. این نه تنها به محیط زیست پایدار از طریق فروش انواع مختلف محصولات جنگلی و اکوتوریسم کمک کرد، بلکه منافع مالی نیز به همراه داشته است. دستاوردهای این سازمان ها نشان میدهد که چگونه توانمندسازی زنان میتواند به پیشرفت اقتصادی و زیست محیطی منجر شود. علاوه بر این، تشویق زنان به مشارکت در اقتصاد سبز میتواند به اشتغال و اقتصاد کلی کمک کند.
مشارکت زنان در اکوتوریسم، کشاورزی پایدار و انرژیهای تجدیدپذیر میتواند چشماندازهای اقتصادی جدیدی را بگشاید، بهویژه در مناطق روستایی که ممکن است گزینههای شغلی سنتی زیادی وجود نداشته باشد. (ILO، 2015). دولتها و شرکتها میتوانند با تقویت مشارکت زنان در این بخشها، توسعه اقتصادی عادلانه را ارتقا دهند و همزمان به نگرانیهای زیستمحیطی رسیدگی کنند.
نتیجهگیری
حضور و مشارکت فعال زنان در مبارزه با بحران های زیست محیطی نه تنها یک نیاز اجتماعی و اخلاقی، بلکه یک ضرورت قانونی است که باید مورد توجه ویژه قرار گیرد. به ویژه تقویت حقوقی مرتبط باید در جنبه های زیر صورت گیرد: دسترسی برابر برای زنان به منابع طبیعی، حق آنها برای مشارکت در تصمیم گیری های زیست محیطی، و حق آنها برای حفاظت در موقعیت های مهم. مقررات بین المللی و ملی باید توسط قوانین و سیاستهایی اجرا شود که نه تنها حقوق زنان را تضمین میکند، بلکه آنها را به عنوان یک شریک کلیدی در حفاظت از محیط زیست به رسمیت می شناسد.
وضعیت محیط جهانی و ارتقای جایگاه زن در جامعه باید موثر باشد. همانطور که در این مقاله به آن پرداخته شد، زنان همواره محرک تغییر و انقلاب در همه زمینه ها بوده اند. محدودیت های ایجاد شده علیه زنان که دنیای معاصر سعی در رهایی آنها از آن دارد، به منبع بینالمللی رشد و توسعه از همه جهات تبدیل شده است. این امر به دلیل ماهیت آن که قانون نرم است در حقوق محیط زیست قابل اجرا است. در حالی که تغییراتی در قوانین بینالمللی برای تضمین مشارکت زنان در همه سطوح مورد نیاز است، باید توجه ویژه به نیازها و پتانسیلهای زنان در زمینه حفاظت از محیط زیست شود، زیرا مشارکت عمومی تنها راه دستیابی به رویکردهای جامع و یکپارچه است که ممکن است به آن دست یابد. همراه با اهداف زیست محیطی و اجتماعی پایدار از طرق پیشنهادی زیر: آموزش و افزایش آگاهی، توانمندسازی اقتصادی، مشارکت در سیاستگذاری، رهبری و شبکهسازی، بهره برداری از دانش بومی، ایجاد چارچوبهای قانونی، استفاده از فناوریهای جدید: فناوریهای جدید، همکاری بینالمللی، مشارکت آنها در این زمینه فراتر از مشارکت سنتی است. به عنوان یک محرک قوی و موثر به دور از تبعیض و محدودیت جنسیتی برای حفظ ارزشهای زیست محیطی برای آینده ای پایدارتر برای نسل بعدی عمل میکند. در این زمینه بهتر است پژوهشگران برای بررسی اثرات مشارکت زنان در سیاستهای زیست محیطی مطالعات دقیقی انجام دهند تا با بررسی مدیریت زنان، ضرورت مشارکت آنان را قویا اعلام کنیم و در این راستا لازم است همه مقامات، از نهادهای بین المللی گرفته تا جوامع محلی. بیایید همه دست به دست هم دهیم تا با ایجاد قوانین حمایتی، تامین مالی پروژههای زنان و تشویق مشارکت آنها در تصمیمگیریهای زیست محیطی، به تحقق عدالت زیست محیطی نزدیک شویم.
منابع:
- آگراوال، ب. . (Agarwal, B)(1992). مذاکرات جنسیت و محیط زیست: درسهایی از هند. مطالعات زنان، 18(1)، 119-158.
- آگراوال، ب. . (Agarwal, B)(2018). برابری جنسیتی، امنیت غذایی و اهداف توسعه پایدار نظر فعلی در پایداری محیطی، 34، 26-32.
- دانکلمن، آی.(Dankelman). دیویدسون، جی Davidson, J).). (2013). زنان و محیط زیست در جهان سوم: اتحاد برای آینده. راتلج. (Routledge)
- لیچ، ام (Leach, M.). (1992). جنسیت و محیط زیست: تله ها و فرصت ها. توسعه در عمل، 2(1)، 12-22.
- نایتینگل و جی (.Nightingale, A. J). (2006). ماهیت جنسیت: کار، جنسیت و محیط. محیط و برنامه ریزی د: جامعه و فضا، 24(2)، 165-185.
- شیوا، وی (Shiva, V). (1988). زنده ماندن: زنان، اکولوژی و بقا در هند. کتاب های زد (Zed Books).
- عفو بین الملل. (2018). حقوق زنان حقوق بشر است: شکل دادن به دستور کار بین المللی انتشارات عفو بین الملل.
- بوشلت تی. دی، بدستو. ال (Beuchelt, T. D., & Badstue, L.). (2013). جنسیت، تغذیه و تولید مواد غذایی هوشمند از نظر آب و هوا: فرصت ها و معاوضه ها امنیت غذایی، 5 (5)، 709-721.
- سازمان ملل (United Nations). (1979). کنوانسیون رفع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان (CEDAW).
- قانون اساسی کنیا (The Constitution of Kenya, 2010). (2010). قانون اساسی کنیا، 2010. شورای ملی گزارشگری قانون.
- داتا، پی (Datta, P.). (2019). توانمندسازی زنان و کشاورزی پایدار: مورد SEWA در هند. بررسی سیاست توسعه، 37(6)، 748-763.
- المیرست، آر. (.Elmhirst, R). معرفی بومشناسیهای سیاسی فمینیستی جدید. تالار محیط زیست 42 (2)، 129-132.
- فائو (FAO). (2017). زنان در کشاورزی: از بین بردن شکاف جنسیتی برای توسعه. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد.
- گورونگ، جی. دی. (Gurung, J. D.)، موانوندو. اس (Mwanundu, S)، هوف، کی (Howe, K). (2014). جنسیت و توسعه پایدار در مناطق کوهستانی: مورد نپال. تحقیق و توسعه کوهستان، 24(3)، 212-219.
- جکسون، سی. (Jackson, C). (2013). شمول اجتماعی و آسیب پذیری جنسیتی در برابر تغییرات آب و هوایی. توسعه در عمل، 23(8)، 1051-1061.
- جونز، ان (Jones, N)، و تارپ، اف (Tarp, F). (2016). آیا توانمندسازی زنان باعث توسعه پایدار می شود؟ شواهدی از روستاهای بنگلادش. توسعه جهانی، 87، 248-261.
- کبیر، ان (Kabeer, N.). (2016). برابری جنسیتی، رشد اقتصادی و عاملیت زنان: «تنوع بیپایان» و «شباهت یکنواخت» محدودیتهای مردسالارانه. اقتصاد فمینیستی، 22(1)، 295-321.
- کاپور، ا (Kapur, A). (1393). حقوق زنان و پایداری محیطی در هند: بررسی پیوندها. در دیان مجله مطالعات جنسیتی، 21 (1)، 15-37.
- مینزن دیک، آر (Meinzen-Dick, R)، کویسومبینگ، آ (Quisumbing, A)، برمن، جی (Behrman, J.)، بیرنیر جنزانو، پی (Biermayr-Jenzano, P). (2014). ایجاد تحقیقات کشاورزی در جنسیت در کشاورزی (ص 23-55). اسپرینگر.
- مولت، اس. (Mollett, S.)، فاریا، سی (Faria, C.). (2013). آشفتگی با جنسیت در بومشناسی سیاسی فمینیستی. جئوفاروم(Geoforum) 45، 116-125.
- انگیگی، اس، ان (Ngigi, S. N). (2018). برابری جنسیتی و توسعه پایدار: نقش زنان در مدیریت منابع آب کنیا مجله بین المللی توسعه منابع آب، 34 (3)، 356-369.
- زنان سازمان ملل (UN Women). (1995). بیانیه پکن و پلتفرم اقدام سازمان ملل متحد سازمان ملل متحد
- زنان سازمان ملل (UN Women). (2015). جنسیت و محیط زیست: راهنمای کار توسعه پایدار زنان سازمان ملل متحد. سازمان ملل متحد
- راما (WRMA). (2018). گزارش سالانه 2018. اداره مدیریت منابع آب، کنیا.
- کرنشاو، ک (Crenshaw, K). (1989). حاشیهزدایی از تلاقی نژاد و جنسیت: نقد فمینیستی سیاه پوست از دکترین ضد تبعیض، نظریه فمینیستی و سیاست ضد نژادپرستی. انجمن حقوقی دانشگاه شیکاگو، 1989 (1)، 139-167.
- قائمی نسب، ف. (Ghaeminasab)، (2024). مشروعیت ساخت سدها در آبراه های بین المللی با تمرکز بر پروژه سد آناتولی جنوب شرقی. مجله مسائل حقوقی، اخلاقی عمومی، 12 (02)، ص 1462-1480.
- قائمینسب، ف. (Ghaeminasab)، 2024. چالشهای بینالمللی آرای داوری بینالمللی. 4. (10.304892024.420839.1090). مجله حقوق بین الملل CIFILE،.
- گارد، جی (Gaard, G). (1993). اکوفمینیسم: زنان، حیوانات، طبیعت. انتشارات دانشگاه تمپل
- ماتای، و، Maathai, W) (. (2004). جنبش کمربند سبز: به اشتراک گذاشتن رویکرد و تجربه. کتاب های فانوس.
- اچرلینگ، سی (Echterling, C). (2016). چگونه جهان را حفظ کنیم و درسهای دیگر دربرابر ادبیات محیط زیستی کودکان، ادبیات کودکان در آموزش و پرورش.
- مسی، ال (Massey, L). کمردن، پی (Camerden, P). گوس، آ (Gaos, A)، لیلز، آم (Liles, M)، سمینوف، جی(Seminoff, J)، آهم، آ (Ahern, A). (2021). چالش برانگیز بودن نابرابری جنسیتی در حفاظت از حیات وحش: گروهی از زنان که تلاش های حفاظت از لاک پشت های دریایی را رهبری می کنند. السالوادور محیط محلی: مجله بین المللی عدالت و پایداری.
- ونگ، اف (Wang, F)، ژنگ، اس (Zhang, S)، لیو، ام (Liu, M)، لین، اچ (Lin, X)، پنگ، وای (Peng, Y)، لین، وای(Lin, Y)، هوانگ، جی(Huang, J)، لیو، سی (Luo, C). (2014). ژنتیک تجزیه و تحلیل تنوع نشان می دهد که محیط جغرافیایی نقش مهم تری نسبت به رقم برنج در انتخاب جمعیت Villosiclava virens ایفا می کند. میکروبیولوژی کاربردی و محیطی.
- نوریوانتی، ان (Novriyanti, N)، نورسانتی، ان (Nursanti, N)، وولان، سی (Wulan, C)، (2021) ارتباط کوتاه: آیا زنان دانش سنتی در مورد گیاهان دارویی دارند؟ مطالعه موردی در اطراف جنگل شهری جامبی، اندونزی. مجله آسیایی اخلاق زیستی (Ethnobiology).
- ونس، اف (Venes, F). بارسا، اس (Barca, S). ناواس، جی (Navas, G). (2023) نه قربانیان، بلکه مبارزان: مروری جهانی بر رهبری زنان در مبارزات ضد معدن. مجله بوم شناسی سیاسی.
- گارتولا، اچ (Gartaula, H)، ساپکوتا، تی(Sapkota, T)، خاتری چتری، آ (Khatri-Chhetri, A). پراساد، جی (Prasad, G)، بستو، ال (Badstue, L). (2020) اثرات جنسیتی گزینه های کاهش گازهای گلخانه ای برای کشت برنج در هند. تغییرات اقلیمی.
- گان، سی.(Gan, C)، مک نامارا، سی(McNamara, C)، گوناسیری، اچ (Gunasiri, H)، اولیوا، پی (Oliva, P) و سبار، بی(Sebar, B). (2023) زنان و سلامت سیارهای در آسیا و اقیانوسیه. مرزها در اقلیم
- اولالکن، آر (Olalekan, R). (2019) نقش زنان در حفاظت و توسعه محیط زیست در نیجریه. اکولوژی و علم حفاظت: دسترسی آزاد.
- مرچنت، سی (Merchant, C). (1980). مرگ طبیعت: زنان، اکولوژی و انقلاب علمی. هارپر و رو.
- نایتینگل، آ، جی (Nightingale, A. J).(2006). ماهیت جنسیت: کار، جنسیت و محیط. محیط و برنامه ریزی د: جامعه و فضا، 24(2)، 165-185.
- سیلوا، ای. (Silva, E.). (2016). زنان بومی، جنگل زدایی، و مبارزه برای آمازون. مجله مطالعات محیطی، 15(4)، 229-245.
- اسمیت، جی (Smith, J). (2017). جنسیت و تغییر آب و هوا: تأثیرات، علم، سیاست. مجله سیاست آب و هوا، 18 (1)، 39-49.
- کر، ام (Carr, M). (2008). زنان و امنیت غذایی: اثرات تغییرات آب و هوا. صندوق بین المللی توسعه کشاورزی
- مک لیود، ای (McLeod, E)، بروتن آدامز، ام (Bruton-Adams, M). فاستر، جی (Förster, J). گینز، جی (Franco, C)، گورونگ، بی (Gaines, G)، جیمز، آر (Gorong, B). (2018). درس هایی از جزایر اقیانوس آرام: سازگاری با تغییرات آب و هوایی با حمایت از انعطاف پذیری اجتماعی و زیست محیطی. مرزها در علوم دریایی، 5، 329.
- نسرین، م.(Nasreen, M) ، حسین، ک. (Hossain, K) ، و حسین، م، س (Hossain, M. S). (2013). تغییر اقلیم و معیشت در بنگلادش: تجربیات مردمی که در مناطق ساحلی زندگی می کنند. شکل دادن به توسعه انعطاف پذیر آب و هوا در بنگلادش.
- آکسفام (Oxfam). (2005). تاثیر سونامی بر زنان بین المللی آکسفام
- سازمان ملل متحد (UNDP). (2009). راهنمای منابع در مورد جنسیت و تغییر آب و هوا. برنامه توسعه سازمان ملل متحد
- زنان سازمان ملل (UN Women). (2015). تاثیر تغییر آب و هوا بر زنان نهاد سازمان ملل متحد برای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان.
- دبلیو. اج. ا (WHO). (2011). جنسیت، تغییرات آب و هوا و سلامت. سازمان بهداشت جهانی.
- آگاروال، بی (Agarwal, B). (1994). زمینه ای از خود: جنسیت و حقوق زمین در جنوب آسیا. انتشارات دانشگاه کمبریج
- آگاروال، بی (Agarwal, B). (2010). جنسیت و حکومت سبز: اقتصاد سیاسی حضور زنان در جنگلداری جامعه و فراتر از آن. انتشارات دانشگاه آکسفورد
- کورنوال، آ (Cornwall, A). (2003). صداهای چه کسی؟ انتخاب های چه کسی؟ تاملاتی در مورد جنسیت و توسعه مشارکتی. توسعه جهانی، 31(8)، 1325-1342.
- فائو (FAO). (2011). وضعیت غذا و کشاورزی 2010-2011: زنان در کشاورزی – بستن شکاف جنسیتی برای توسعه. سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد.
- اتحادیه بین المجالس (Inter-Parliamentary Union). (2020). زنان در پارلمان های ملی IPU.
- ماتای، و (Maathai، W). (2004). جنبش کمربند سبز: به اشتراک گذاشتن رویکرد و تجربه. کتاب های فانوس.
- مک کینزی و شرکت(McKinsey & Company). (2018). زنان در محل کار 2018.
- تریپ، آ، ام (Tripp, A. M.,)، کانگ، آ، (Kang, A). (2008). تأثیر جهانی سهمیهها: در مسیری سریع برای افزایش نمایندگی قانونی زنان. مطالعات سیاسی تطبیقی، 41(3)، 338-361.
- یونسکو. (2015). گزارش نظارت بر آموزش جهانی 2015: آموزش برای همه 2000-2015: دستاوردها و چالش ها.
- یونسکو. (2017). شکستن کد: آموزش دختران و زنان در STEM.
- زنان سازمان ملل. (2014). بررسی جهانی نقش زنان در توسعه 2014: برابری جنسیتی و توسعه پایدار.
- بانک جهانی. (2012). گزارش توسعه جهانی 2012: برابری جنسیتی و توسعه.
- دانکلمن، آی (Dankelman, I). (2010)، جنسیت و تغییرات اقلیمی: یک معرفی. روتلج
- نومایر، ای (Neumayer, E). پلامپر، تی (Plümper, T). (2007). طبیعت جنسیت در فاجعه ی طبیعی
- برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP). (2016). برابری جنسیتی در حاکمیت محیطی: چشم انداز سیاست نیویورک.
- یونسکو. (2016). آموزش برای اهداف توسعه پایدار: اهداف یادگیری. پاریس: یونسکو
- کنوانسیون چارچوب سازمان ملل متحد در مورد تغییر آب و هوا (UNFCCC). (2019). جنسیت و تغییر آب و هوا: مقاله فنی در مورد تأثیرات متفاوت آب و هوا.
- وکن (WOCAN) (سازمان زنان برای تغییر در کشاورزی و مدیریت منابع طبیعی). (2012). کتاب منبع جنسیت در کشاورزی هوشمند با آب و هوا: ماژول 18 برای جنسیت در کشاورزی.
- جنکینز و ام. هانلی (Jentix & M Hunley)، درختان و توسعه جنگل: دیدگاهی از کشورهای در حال توسعه (ص. 86-104). نایروبی: یو ان دی پی (UNEP).
- شیوا، و (Shiva, V). باندیوپادیای، جی(.Bandyopadhyay, J) (1986). جنبش چیپکو: حفاظت از جنگل بر اساس قدرت مردم. در C.
- کویسامبینگ، آ، آر (Quisumbing, A. R)، مینزن، دیک، آر (Meinzen-Dick, R). ، برمن، جی ، آ (Behrman، A.). (2014). حقوق زمین زنان به عنوان راهی برای کاهش فقر: چارچوب و بررسی شواهد موجود توسعه جهانی، 48، 72-89..
- چلسکی، ای (Cecelski، E.). (2000). امکان دسترسی عادلانه به برق رسانی روستایی: تفکر فعلی و فعالیت های عمده در زمینه انرژی، فقر و جنسیت. گزارش توسعه جهانی، واشنگتن دی سی: بانک جهانی.
- نلمن، سی (Nellemann, C)، برمن، آر (Verma, R). هیسلوپ، ال (Hislop, L). (2011). زنان در خط مقدم تغییرات آب و هوایی: خطرات و امیدهای جنسیتی برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد (UNEP).
- نلسون، وی (Nelson, V)، و استاترز، تی (Stathers, T). (2009). انعطافپذیری، قدرت، فرهنگ و آب و هوا: مطالعه موردی از تانزانیا نیمهخشک، و جهتهای تحقیقاتی جدید. جنسیت و توسعه،17 (1)، 81-94.