ستاره‌های دیروز – گرتا گاربو – اسطوره‌ای پر رمز و راز

از بزرگ‌ترین بازیگر‌های تاریخ سینماست . از او به عنوان یکی از ماندگارترین و پول‌ساز ترین چهره‌های هنری نام برده می‌شود . از میانه دهه 1920 با حضور در آثار دوران صامت سینما به شهرت رسید و در سال 1930 با ورود صدا به سینما در بهترین‌های این دهه نقش آفرینی کرد. حضور پر احساسش در آنا کریستی، گراند هتل، ملکه کریستینا، آنا کارنینا، کامیل و نینو چکا، آن نقش‌ها را برای همیشه جاودانه کرد .

گرتا گاربو 18 سپتامبر 1905 در استکهلم سوئد به دنیا آمد. او فرزند آخر خانواده‌ای کم بضاعت بود که پدرش کارگر غیرماهری بود که اغلب بیکار بود و وضع سلامتی خوبی هم نداشت . مادر و خواهر و برادر بزرگ‌ترش هم در کارخانه مربا سازی کار می‌کردند . فرزندان آن طبقه معمولا تا پایان دوره ابتدایی درس می‌خواندند و بعد به کار در خانه یا بیرون از خانه مشغول می‌شدند . اوضاع زمانی سخت‌تر شد که پدر گرتا به ویروس اسپانیایی مبتلا شد و گرتا مجبور شد مدرسه را ترک کند تا از پدر مراقبت کند. گرتا یک سال تمام از او پرستاری کرد با این وجود پدر در زمستان 1920 از دنیا رفت . مدتی بعد خواهر بزرگتر گرتا نیز بر اثر ابتلاء به سل درگذشت و او تنها تر از همیشه شد. او قسم خورد که برای خودش زندگی بدون دشواری های مادی بسازد .

گرتا گاربو دوران کودکی خود را این گونه توصیف می‌کند: « آن شب‌های زمستانی طولانی ، خاکستری و تیره بود. پدرم در گوشه ای از خانه روزنامه می‌خواند و مادرم در گوشه‌ای دیگر مشغول دوختن لباس‌های پاره بود . ما بچه‌ها با صدایی آرام در گوشه‌ای صحبت می‌کردیم و فضای سرد و تیره ای در خانه ما حکمفرما بود . »

گرتا از همان کودکی به بازیگری علاقه‌مند بود و نمایش‌هایی را که زاده ذهن خلاقش بود با بچه‌ها در کوچه و خیابان اجرا می‌کرد . پس از مرگ پدر در یک مغازه کار کی کرد . چند عکاس تبلیغاتی از وی دعوت کردند تا به عنوان مدل تبلیغات کلاه با آنها همکاری کند . گرتا در 15 سالگی به عنوان مدل برای نخستین بار مقابل دوربین رفت .

در سال 1922 گرتای 17 ساله توسط کارگردان اریک بتسلجر به بازی در فیلم کوتاه « پیتر در دام » دعوت شد . با بازی در این فیلم بتسلجر به استعداد ذاتی او پی برد و به او کمک می‌کند تا در کالج سلطنتی تئاتر استکهلم پذیرفته شود و در آن مدرسه به تحصیل بپردازد . گرتا تا سال 1924 در این مدرسه به تحصیل پرداخت و پس از فارغ التحصیلی با بازی در فیلم « حماسه گوستا ببرلینگ» به کارگردانی موریس استیلر به شهرت رسید و فیلم « خیابان اندوه» به کارگردانی ویلهلم بابست کارگردان اتریشی از او یک ستاره ساخت .

گرتا گاربو پس از 6 سال بازی در فیلم‌های اروپایی به همراه موریس استیلر کارگردان سوئدی که از سوی کمپانی متروگلدوین مایر به امریکا دعوت شده بود راهی هالیوود شد .

اولین فیلم آمریکایی او « سیلاب » نام داشت که حضوری درخشان داشت . گاربوی 19 ساله با زیبایی و احساسات پیچیده‌اش چشم بیننده‌ها را خیره کرد . با ایفای نقش در فیلم « اغواگر » به کارگردانی فرد نیبلو منتقدین از ظهور یک ستاره بی بدیل خبر دادند و بازی او را ستودند . چهره و ظاهر زیبا و در عین حال اسرار آمیزش برای مخاطب سینما جذاب بود .

« جسم و شیطان » به کارگردانی کلارنس براون اوج شکوفایی گاربو بود . بسیاری این فیلم را از بهترین فیلم‌های دوران صامت سینما می‌دانند . زوج هنری گیلبرت و گاربو از این فیلم شکل گرفت .

گران‌ترین ستاره دهه 30

گرتا گاربو بزرگ‌ترین دارایی متروگلدوین مایر شده بود . تنها سه تا از فیلم‌هایش 13 درصد از سود کمپانی را تشکیل می‌داد . فروش بالای فیلم‌ها توقع گرتا گاربو را بالا می‌برد و تقاضای دستمزد بیشتری دارد . گرتا تهدید می‌کند که به سوئد بر می‌گردد . متروگلدوین مایر قرارداد جدیدی با او می‌بندد که بر مبنای آن وی برای هر فیلم مابین 250 هزار تا 350 هزار دلار  دریافت می‌کند . در آن سال‌ها طبق رسمی مرسوم دستمزد بازیگران مرد همواره بیش‌تر از بازیگران زن بود و گاربو تنها ستاره ای بود که دستمزدش با ستارگان مرد آن روز ها یکسان بود . بدین جهت او را گران قیمت ترین ستاره دهه 1930 آمریکا می دانند .

در آخرین سال‌های سینمای صامت ، گرتا در هشت فیلم دیگر هم بازی کرد که مشهور‌ترین آنها « زن ماجراهای عاشقانه » به کارگردانی کلارنس براون بود . فیلم نامزد جایزه اسکار شد و نقدهای نسبتا خوبی از سوی منتقدین دریافت کرد . اما آخرین فیلم صامت گاربو با نام « بوسه » 1929 را شاید بتوان موفق ترین این فیلم ها از لحاظ تجاری دانست زیرا گرتا پس از بازی در آن عنوان پول‌ساز ترین بازیگر زن را دریافت کرد .

گاربو حرف می‌زند !

با ظهور سینمای ناطق بسیاری از بازیگران دوران صامت ناچار به کناره‌گیری شدند . اما زندگی حرفه‌ای گاربو همچنان درخشان باقی ماند . صدای خش‌دار و لهجه اش به شخصیت گیرای سینمایی اش می‌افزود . اولین فیلم دوران ناطق گرتا « آنا کریستی » بود که جمله تبلیغاتی آن این بود : « گاربو حرف می‌زند ! » همین یک جمله کافی بود تا هواداران گرتا پشت در های بسته  صف بکشند تا صدای اسطوره سوئدی را بشنوند . آنها شیوه صحبت کردن گاربو را پسندیدند و فیلم آنا کریستی نه تنها در گیشه با موفقیت بسیاری همراه شد بلمه گرتا برای اولین بار نامزد دریافت اسکار شد .

در سال 1931 گرتا در فیلم « ماتاهاری » نقش یک جاسوسه آلمانی را بازی می‌کند که از آن به عنوان به یادماندنی‌ترین نقش گاربو و یکی از شخصیت‌های ماندگار تاریخ سینما یاد می‌شود . در سال 1932 او در فیلم پرستاره « گراند هتل » ظاهر شد که خود آن را یکی از فیلم‌های محبوبش می‌دانست . داستان فیلم در مورد گروهی از شخصیت‌های کاملا متفاوت است که در هتلی مجلل با اعتقادات هم روبرو می‌شوند . گاربو در نقش بالرینی که « می‌خواهد تنها باشد » بازی می‌کند .

سه گانه‌های تاریخی

سه گانه‌های تاریخی گرتا گاربو بسیار مشهور هستند . در سال 1933 در « ملکه کریستینا » رومن مامولیان در کنار جان گیلبرت در نقش ملکه کریستینا یک ملکه سوئدی قرن هفدهمی که به خاطر عشقش به فرستاده‌ی پادشاه اسپانیا (جان گیلبرت ) از تاج و تخت چشم پوشی می‌کند . در تراژدی « آنا کارنینا » کلارنس براون در کنار فردریک مارچ و در نقش آنا کارنینا در سال 1935 او پیشنهاد بازی در فیلم « پیروزی تاریک » را رد کرد تا در آنا کارنینا بازی کند . حضور در آنا کارنینا برای خود گاربو نیز بسیار جذاب بود . او این کتاب تولستوی را می‌ستود . نقش آفرینی وی در فیلم بسیار قوی بود و او جایزه منتقدان نیویورک را دریافت کرد و بالاخره در شاهکار عاشقانه جورج کیوکر یعنی « کامیل » در سال 1936 در کنار رابرت تیلور و در نقش مارگریت . اقتباس جورج کیوکر از تراژدی الکساندر دوما و گاربو در نقش زنی که زندگیش را به خاطر مردش ( رابرت تیلور) به خطر می‌اندازد . کامیل درامی تراژیک بود و مرگ گاربو در پایان فیلم بسیاری از طرفدارانش را در سالن های سینما به گریه انداخت . مرگ مارگریت در آغوش معشوقش آرماند از اشک‌آورترین لحظه‌های تاریخ سینماست . از دید بسیاری از منتقدان کامیل تاثیرگذارترین فیلم گرتا گاربو در دوران بازیگری اش است .

گاربو می‌خندد!

ارنست لوییچ  کارگردان نینو چکا تصویر جدیدی از گاربو ارائه می‌دهد . یک کمدی شاد که دغدغه آن روز جامعه یعنی جنگ جهانی دوم را دستمایه خود قرار داده بود . یک کمدی استثنایی برای گاربو در نقش ماموری روسی که به پاریس می‌رود و در آنجا به کمک ملوین داگلاس با جلوه های خوب زندگی آشنا می‌شود . فیلم در نوامبر 1939 اکران شد و به فروش قابل توجهی دست یافت . گاربو برای این فیلم نامزد جایزه اسکار شد . نکته جالب در رابطه با نینو چکا جمله تبلیغاتی آن بود: « گاربو می خندد ! » سالن‌های سینما پر شد از آدم‌هایی که می خواستند شاهد این معجزه باشند !  این جمله به این دلیل به یاد ماندنی شد که دست روی کلیدی‌ترین خصلت گاربو گذاشته بود . گاربو در هیچ فیلمی نخندیده بود . سردی چهره و نگاه غمناک او از خصیصه های اصلی وی بود که او را از دیگر ستارگان آن روزهای سینما همچون کاترین هیپورن و کارول لمبارد متمایز می‌کرد . سکانس به یاد ماندنی در نینو چکا شاهکار ارنسیت لوییچ لحظه‌ای است که لئون مستاصل از خنداندن نینو چکا که هیچ واکنشی به شوخی های او نشان نمی‌دهد از روی صندلی به زمین می‌افتد و گاربو آن قهقهه دیدنی و غیرقابل پیش بینی را سر می‌دهد .  گرتا گاربو در نیمه دوم فیلم با هشیاری خود به آن مامور خشک مزاج روس رنگی از ملاحت زنانه می دهد .

موفقیت فیلم کمدی نینو چکا متروگلدوین مایر را ترغیب به ساخت یک کمدی دیگر با حضور گاربوی 36 ساله کرد . « زن دو چهره » به کارگردانی جورج کیوکر آخرین فیلم گاربو بود که در دو نقش ظاهر می شود. جمله معروف او « بعد از جنگ خیلی چیز ها عوض شده و جهان به پدیده های نو نیازمند است . » نمود روشنی از خداحافظی زودهنگام او از سینما است . فیلم علیرغم توفیقش در گیشه با انتقاد شدید منتقدین روبرو شد و فروش آن در اروپا نیز چندان چشمگیر نبود و به یک شکست حقارت بار برای گاربو تبدیل شد .

گاربو با آن که پیشنهاد هایی دریافت می نمود اما ترجیح داد تا پایان جنگ در هیچ فیلمی بازی نکند. گاربو تصمیم گرفت تا فرصت مناسبی پیش نیآمد در فیلمی ظاهر نشود ولی اسن فرصت هرگز پیش نیآمد و گاربو نیمه دوم زندگی خود را به رد کردن نقش هایی که به وی پیشنهاد می شد گذراند و در نهایت نیز خود را در آپارتمانش از دید همگام پنهان کرد . مطابق جمله معروفش در نقش بالرین گراند هتل که می گفت « می خواهم تنها باشم !» همیشه مجرد ماند در 36 سالگی در اوج موفقیت ، شهرت و محبوبیت از دنیای سینما خداحافظی کرد .

جورج کیوکر کارگردان مطرح سینما در باره او گفته است: « او استعدادی داشت که کم‌تر بازیگری از آن برخوردار است . با یک حرکت خفیف سر گاربو تمام صحنه زنده می‌شد ؛ انگار نسیمی نیرومند به درون صحنه وزیده باشد .»

بت دیویس بازیگر توانای سینما ضمن ستایش بازیگری گاربو گفته است:« هوش ذاتی و تسلط بالای گاربو در بازیگری یک جادوی محض بود . از تجزیه و تحلیل بازی این زن عاجزم. فقط می‌دانم که هیچ کس قادر نیست جلوی دوربین این قدر تاثیرگذار باشد. »

در سال 1955 آکادمی هنرها و علوم سینمایی اسکار افتخاری به خاطر هنرنمایی‌های فراموش نشدنی‌اش در عالم سینما را به او اهدا کرد و در سال 1999 از سوی بنیاد فیلم آمریکا به عنوان پنجمین ستاره زن تاریخ سینما انتخاب شد .

گرتا گاربو در وطنش سوئد طرفداران بسیاری دارد. تمبر یادبودی در سال 2005 ( صدمین سالگرد تولدش ) منتشر شد . همچنین مجسمه بزرگی از او در خیابان محل تولدش نصب شده است . علاوه بر آن نمایش‌ها و فیلم‌های متنوعی بر اساس شخصیت او ساخته و بر روی صحنه رفته است .

ستاره نامدار تاریخ سینما در 15 آوریل 1990 در نیویورک چشم از جهان فرو بست .

 

  • حضور پر احساسش در آنا کریستی، گراند هتل، ملکه کریستینا، آنا کارنینا، کامیل و نینو چکا، آن نقش‌ها را برای همیشه جاودانه کرد .
  • گرتا گاربو تنها ستاره ای بود که دستمزدش با ستارگان مرد آن روز ها یکسان بود.
  • مرگ مارگریت در آغوش معشوقش آرماند از اشک‌آورترین لحظه‌های تاریخ سینماست.
  • کامیل درامی تراژیک بود و مرگ گاربو در پایان فیلم بسیاری از طرفدارانش را در سالن‌های سینما به گریه انداخت.
  • صدای خش‌دار و لهجه اش به شخصیت گیرای سینمایی اش می‌افزود .
  • او استعدادی داشت که کم‌تر بازیگری از آن برخوردار است .
  • در 36 سالگی در اوج موفقیت ، شهرت و محبوبیت از دنیای سینما خداحافظی کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بالا