محسن مقیمی – دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق بشراز دانشگاه تهران
نجات نسلهای بعدی از بلای جنگ از جمله اولین کلمات در مقدمه منشور سازمان ملل متحد است و این عبارات انگیزه اصلی ایجاد سازمان ملل متحد بود که بنیانگذاران آن ویرانی دو جنگ جهانی را پشت سر گذاشته بودند. روشن است تحقق صلح و امنیت بین المللی نیازمند بسترسازي مناسب است که در بندهاي 2 الی 4 منشور به آن اشاره شده است، که همانا تحقق حقوق بنیادین بشر است. از سوي دیگر تحقق حقوق بشر نیز به نوبۀ خود نیازمند بستري از جنس صلح و آرامش است.
سازمان ملل متحد، به عنوان نهاد متولی حفظ صلح و امنیت بین المللی و شوراي امنیت به عنوان رکن اجراي آن از سال 1945 تاکنون براي تحقق این مهم چه روندي را اتخاذ نموده اند؟و چه مفهومی از صلح مندرج در بند 1 ماده 1 منشور به عنوان هدف غایی سازمان ملل، موردنظر شوراي امنیت بوده است. بدیهی است که هرگونه پاسخی به این سؤال به نوعی نشانگر میزان گستره ي عملکرد شورا، براي ایفاي مسئولیتش به موجب ماده 24 و حدود و ثغور احتمالی آن میباشد. در این مقاله ابتدا سعی شده است معنا و مفهومی از صلح ارائه گردد و نیز به بررسی ارکانی از سازمان ملل پرداخته شود که نقش مستقیم و غیر مستقیم در ایجاد حفظ صلح و امنیت بین المللی ایفاء میکنند. با توجه به تلاش های فعالان بین المللی حقوق زنان ، به نقش زنان در تآمین صلح به صورت موردی در افغانستان نیز اشاره می شود.
مقدمه
آرامشی که در پرتو صلح، به دست می آید؛ پیشرفت بشر را به همراه دارد. آموزش مستمر به نسل های متمادی، عاملی است که به تدریج، فهم فلسفه صلح را آسان می کند. رجوع به عقاید و اندیشه های ارزشمند فیلسوفی مانند کانت که مستلزم برخورداری از تعلیم و تربیت است؛ باعث پدید آمدن فلاسفه دیگری مانند فیخته، هگل و شوپنهاور شده است که ماحصل آن عنصر گران مایه، قدیمی ترین نیاز بشر، یعنی صلح است. با تشکیل حکومت ها و اختیاراتی که به عنوان صلاحیت انحصاری مقرر گردید، ضرورت تقویت نقش ملت ها ناشی از مبارزات مردمی به طور فزاینده ای در طول تاریخ، مشاهده می شود. با توجه به حکومت هایی که در سرتاسر گیتی، اعمال می شد، حقوقدانان را وادار نمود که در خصوص مبانی شکل گیری حکومت، اقدام کنند؛ اصل ملیت، یکی از دستاوردهای آن است. موارد هولناک نقض حقوق بشر، زمینه تحولات مفهوم حاکمیت را موجب شد. مفهوم قدیمی حاکمیت، امروز دگرگون شده است. تدوین کنوانسیون های مهم حقوق بشر که مجموع آنها به منشور حقوق بشر، شهرت یافته؛ اثر عمیقی در این رابطه، به جا گذاشته است. در خلال چند دهه گذشته، تحولات بزرگی در روابط بین دولت ها، رخ داده که جنبه بنیادی دارند. برای تعریف این دگرگونی؛ تنها یک نام، کافی نیست. در حالی که واژه «همبستگی» نیز بر آن، مصداق دارد؛ «جامعه بین المللی» نیز مناسب است. نقطه عطف نظام ملت دولت، هم زمان با انعقاد معاهدات صلح وستفالیا در اروپاست. در این دوره، حاکمیت، جنبه انحصاری داشت و ناشی از قدرت بیکران دولت بود که میراث گذشته بود. عملا پادشاهان، حاکمیت را به میل خود، اعمال می کردند و البته به نام ملت، مشروعیت پیدا می کرد. بنابراین با قانونی بودن جنگ مشروع، به فرمان شاهان، ملت ها بدون این که دلیل و منفعتی برایشان، وجود داشته باشد؛ با یکدیگر به ستیز می پرداختند. اگرفتحی بود از آن شاهان، نامیده می شد و اگر شکستی عارض می شد، مصیبت و بلایای آن، متوجه همان ملت هایی بود که با یکدیگر هیچ خصومت مستقیمی نداشتند. رقابت های استعماری، علاوه بر این که سرزمین ها را فرا گرفته بود، به دریاها نیز تسری یافته بود. انگلستان با توجه به مالکیت، بیشترین مستعمرات و قوی ترین نیروی دریایی، ادعای مالکیت دریاها را با نظریه سلطه دریایی، اعمال می کرد. روشن است که ایجاد یک صلح پایدار( Lasting peace ) در کره زمین، شرط اولیه برای حفظ تمدن و ابقاء بشر می باشد و حفظ زندگی مسالمت آمیز وظیفه ی مقدس (Sacred Right ) هر دولتی است و همه ی مردم سیاره ی زمین یک حق مقدس ( Sacred Obligation ) به صلح دارند و هر دولتی تعهد اساسی بر صلح و ارتقای اجرای آن دارد. بدیهی است که تضمین اعمال حق مردم بر صلح مستلزم این است که سیاست های دولت ها، باید به سمت ازاله هرگونه تهدیدی علیه صلح، به خصوص سلاح های کشتار جمعی و هرگونه استفاده از زور در روابط بین الملل، حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی بر اساس منشور ملل متحد، مهم تر از همه تأکید بر تحقق، حقوق و آزادی های اساسی همه افراد بشر مصرحه در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر باشد.
در حالی که شورای امنیت درصدد تحقق اشتغال اولیه اش برای تضمین صلح بین المللی است. مجمع عمومی، شورای اقتصادی، اجتماعی، شورای حقوق بشر و کلیه ی ارگان های فرعی نیز تعهد برای تحقق صلح دارند. بدین خاطر که صلح هدف آرمانی ملل متحد است و کلیه ی فعالیت های سازمان می بایست در جهت تحقق این هدف غایی بکار روند. آشکار است که صلح فقط منع کاربرد زور نیست. صلح هم چنین متضمن ارتقای شرایط عدالت اجتماعی، تحقق حق بر توسعه، دستیابی به ضرورت های زندگی، از جمله آب سالم، محیط زیست سالم می باشد. صلح شرط بهره مندی کامل از فرهنگ و هویت است و با اندکی اغماض شاید بتوان گفت که صلح و کرامت بشری دو روی یک سکه اند.
تعریف صلح:
صلح واژه ای است که عموما به فقدان تجاوز، خشونت یا مخاصمه اشاره دارد. ولی همچنین متضمن مفهوم وسیع تری است که در بردارنده ی سلامتی، روابط بین فردی یا بین المللی جديدة بهبود یافته، امنیت در موضوعات رفاه اجتماعی یا اقتصادی، به رسمیت شناختن برابری و انصاف در روابط سیاسی و در موضوعات جهانی است. زمان صلح یک وضعیت فاقد جنگ یا تعارض می باشد. به بیان دیگر درک ماهیت صلح در زمان فقدان یا از دست دادنش روشن می گردد. اما به هر روی ناامنی، بی عدالتی اجتماعی، بی عدالتی اقتصادی، بنیادگرایی سیاسی، مذهبی و ملی گرایی افراطی همه می توانند به نوعی منجر به نقض صلح شوند. با آن که در ادبیات و فرهنگ های ملل مختلف و همچنین در ادیان مختلف واژه های متفاوتی برای صلح به کار رفته اما نگاه به محتوا و غایت این متون کتبی و شفاهی نشانگر آن است که درک همگان از موضوع صلح واحده اگر چه با زبان های متفاوتی بوده است. حتی برخی پیش تر رفته اند و علاوه بر صلح عینی5، مفهوم نوینی از صلح را مورد توجه قرار داده اند و آن صلح ذهنی ( Subjective peace ) است؛ به معنی وضعیتی که فرد از نظر روحی و ذهنی در صلح باشد یعنی به دور از هرگونه استرس و نگرانی. صلح ذهنی همچنین به طور کلی متضمن سعادت و خوشی است.[1]
در باب رسیدن به صلح ذهنی جند نکته را باید متضمن شد:
۱- شرایط ایجاد صلح مادی و خارجی که همان صلح در شئون مختلف روابط اجتماعی و اقتصادی در سطح کلان است که وظیفه دولت ها می باشد، مانند تنظیم و تصویب و تبیین قانون و مقررات مناسب بر هریک از مسائل اجتماعی-اقتصادی-سیاسی و فرهنگی.
۲-آگاهی رسانی و آموزش مهارت های لازم جهت بهبود، شکل گیری و ایجاد صلح ذهنی که وظیفه و نقشی مشترک میان دولت و نهادهای خصوصی می باشد ازجمله گسترش فعالیت سازمان های مردم نهاد ، مراکز آموزشی و نیز آموزش های لازم از رسانه های جمعی و ملی برای آحاد مردم.
۳- وظیفه شخصی و فردی هریک از آحاد جامعه برای رشد شخصیتی و بهبود تفکر، و آگاه شدن به حقوق و تکالیف خویش در زمینه های اجتماعی-اقتصادی-سیاسی و فرهنگی.
حق بر صلح در منشور ملل متحد:
ماده ۱ منشور ملل متحد اختصاص به اهداف سازمان ملل دارد. در ماده ۱، از ۴ مورد به عنوان اهداف سازمان ملل یاد شده است:
۱- حفظ صلح و امنیت بین المللی
۲- توسعه ی روابط دوستانه میان ملل براساس خود مختاری مدل و حق تعیین سرنوشت ملت ها
۳- تحکیم همکاری بین المللی در کلیه زمینه های اقتصادی، اجتماعی، بشردوستانه و …
۴- بودن مرکزی برای هماهنگ ساختن فعالیت های ملل متحد
اما به نظر می رسد در میان این اهداف، مهم ترین و به عبارت دیگر، هدف غایی سازمان ملل حفظ صلح و امنیت بین المللی می باشد و سایر اهداف به عنوان پله هاي صعود براي رسیدن به هدف اول در نظر گرفته می شوند. با نگاهی اجمالی به منشور ملل متحد، ملاحظه می شد که صلح کلیدي ترین واژه ي منشور می باشد، تا آنجا که همانطور که اشاره شد، هدف اولیه ي سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت بین المللی بوده است. با مردم ملل متحد به منظور جلوگیري از دو جنگ خون بار « : در مقدمه ي منشور می خوانیم اما این»… جهانی و با عزم راسخ براي حفظ صلح و امنیت بین المللی گردهم آمده ایم. کلیدي ترین واژه ي منشور متضمن چه معنایی است؟ بی شک، اولین مفهومی که از صلح مورد نظر مؤسسین سازمان ملل بوده است، دلالت به نوعی اما آیا تمام آن صلحی که ،« فقدان جنگ و تعارض » صلح منفی یا صلح انفعالی دارد، یعنی استقرار ،« صلح مثبت » منشور در پی تحقق آن است، همین است یا خیر،[2]یا اینکه نوعی عدالت به منظور جلوگیري از اینکه تنش هاي سیاسی به درگیري هاي نظامی منتهی شود نیز مورد توجه بوده است. این سؤالی است که در فصل دوم – بحث درخصوص عملکرد سازمان ملل – به آن خواهیم پرداخت.
حق بر صلح در اسناد حقوق بشری:
نگاهی اجمالی به اسناد حقوق بشر نشانگر آن است که همه ی آنها به مفهوم صلح به نوعی اشاره داشته اند به طوری که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر [3]اشعار می دارد: « از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهند.» مقدمه ی میثاق حقوق مدنی و سیاسی [4]نیز اشعار می دارد: «با توجه به این که بر طبق اصولی که در منشور ملل متحد اعلام گردیده است. شناسایی حیثیت ذاتی و حقوق یکسان و غیرقابل کنترل کلیه اعضای خانواده بشری مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان است.» سایر اسناد حقوق بشری نیز به نوعی به مفهوم صلح و حق مردم بر صلح اشاره داشته اند که به جهت جلوگیری از اطاله ی مطلب از ذکر آن خودداری می کنیم.
حق بر صلح در آغاز و انجام حقوق بشر:
صلح در آغاز حقوق بشری است، زیرا از زمانی می توان از تحقق حقوق بشر سخن گفت که قبلا بستر آن فراهم شده باشد، تحقق حقوق آزادی ها، حقوق برابری و حقوق برادری هنگامی میسر است که جهان عاری از خشونت، تنش، فقر، استبداد، بی عدالتی و خشونت باشد و همه و همه ی اینها یعنی صلح از سوی دیگر چگونه می توان از تحقق حق بر صلح سخن گفت در حالی که هنوز هیچ یک از حقوق و آزادی های بشری محقق نشده اند، بدون شک، زمانی که حقوق و آزادی های اولیه ی افراد هم چون حق حیات، حق امنیت، حق کار، حق انتخاب، آزادی عقیده، آزادی بیان و غیره افراد محقق نشده اند، صلحی اصولا به وجود نیامده است؛ و اگر هم به وجود آمد اساسأ صلحی گذرا و تصنعی و عوام فریبانه است و صلح پایدار زمانی پدید خواهد آمد که این حقوق به معنای واقعی و راستین خود محقق شده باشند و بی جهت نیست که منشور ملل متحد اولین هدف سازمان ملل را حفظ صلح و امنیت بین المللی می داند، اما در بندهای دوم و سوم خود به پله های لازم جهت نیل بدان مقصد یعنی توسعه ی روابط دوستانه میان ملل و احترام به خود مختاری ملل جهت تعیین سرنوشت ملت ها اشاره دارد.
به هر روی به نظر می رسد همان گونه که کوفی عنان دبیر کل وقت سازمان ملل اظهار می دارد:« در محیطی که فقر وجود دارد، شاهد تروریسم هستیم.» و بدین ترتیب تجربه نشان داده است که در هر کجای جهان که شاهد نقض مصادیق اولیه ی حقوق بشر هستیم، در فاز بعد شاهد نقض صلح خواهیم بود.[5]
حفظ صلح در ارکان سازمان ملل:
شورای امنیت
در طول دههها، سازمان ملل ارگانی است که برای پایان دادن به درگیریهای متعدد، اغلب از طریق اقدامات شورای امنیت – بر اساس منشور سازمان ملل- مسئولیت اصلی حفظ صلح و امنیت بینالمللی را بر عهده دارد، کمک کرده است. [6] شورا زمانی که شکایتی در مورد تهدیدی علیه صلح دریافت می کند، ابتدا به طرفین توصیه می کند که به دنبال توافقی از راه های مسالمت آمیز باشند. در برخی موارد خود شورا بررسی و میانجیگری می کند. ممکن است نمایندگان ویژه ای منصوب کند یا از دبیرکل بخواهد که این کار را انجام دهد یا از موقعیت های خوب خود استفاده کند. ممکن است اصولی را برای حل و فصل مسالمت آمیز بیان کند. هنگامی که یک اختلاف منجر به درگیری می شود، اولین نگرانی شورا پایان دادن به آن در اسرع وقت است. در بسیاری از موارد، شورا دستورات آتش بس صادر کرده است که به جلوگیری از خصومت های بزرگ کمک کرده است. همچنین عملیات های حفظ صلح [7]، سازمان ملل را برای کاهش تنش ها در مناطق آشفته، جدا نگه داشتن نیروهای مخالف و ایجاد شرایط برای صلح پایدار پس از دستیابی به شهرک سازی، توانمند سازی می کند. شورا ممکن است در مورد اقدامات اجرایی، تحریم های اقتصادی (مانند تحریم های تجاری)[8] یا اقدام نظامی جمعی تصمیم گیری کند و اقداماتی را انجام دهد.
اگرچه شورا از آزادی زیادی در تصمیم گیری در خصوص اقداماتی که به موجب فصل هفتم نقض صلح تهدید علیه صلح یا تجاوز باید اتخاذ شوند، برخوردار است. اما مافوق حقوق نیست. شورا در ایفای وظایفش صراحتا به وسیله محدودیت های مندرج در بند ۱ ماده ۱ و ماده ۲۴ منشور، یعنی وظیفه به عمل برطبق اهداف و اصول سازمان» متعهد می شود. ولی جای سؤال است که آیا شورا وقتی که قطعنامه ۱۴۲۲/ 2-9 (۲۰۰۲) را تصویب کرد. در واقع از چنین اختیاراتی تجاوز کرده است. برخی دولت ها این نظر را در جلسه علنی شورا که در ۱۰ جولای ۲۰۰۲ برگزار شد، اعلام داشته اند. نماینده لبنان بیان داشت که «شورا در جهت عمل کردن خارج از اختیارات پیش می رود – یعنی ماوراء اختیارش به موجب منشور» وقتی که پیش نویس قطعنامه در خصوص دیوان کیفری بین المللی به موجب فصل هفتم منشور» [9]را ملاحظه کرد. به علاوه، نماینده دائم کانادا در همان جلسه تأکید کرد که «تصویب قطعنامه هایی از این دست می توانند کانادا را، و ما انتظار داریم سایرین را در موضع بی سابقه ای در خصوص بررسی مشروعیت قطعنامه های شورای امنیت قرار دهند.»[10] اظهار شده است توجیه ادعای خارج از اختیارات در شرایط حقوقی مشکل است. تفسیر گسترده شورا از ماده ۳۹ منشور به سختی می تواند برای اثبات این که قطعنامه ۱۴۲۲ شورای امنیت براساس منشور نیست کافی باشد. در حالی که استناد کردن به فصل هفتم در وضعیتی که در آن تهدید به صلح مقدمتا ناشی از قصد اعلام شده یک عضو شورا در حمایت نکردن از عملیات حفظ صلح آتی سازمان ملل می باشد، قطعی است. تعیین یک وضعیت معین به عنوان تهدید به صلح اساسا یک تصمیم سیاسی باقی می ماند که در قلب صلاحیت شورا قرار می گیرد و نباید تابع بازنگری دول عضو به تنهایی باشد. به هر روی مسلم است که این عملکرد شورا، یعنی اعلام معافیت موقتی نیروهای حافظ صلح دولت های غیر عضو اساسنامه، آشکارا با برخی قواعد و اصول حقوق بین الملل، از جمله اصل عدم تبعیض مغایر است و فقط به خاطر حفظ منافع یکی از دولت های عضو دائم شورای امنیت یعنی ایالات متحده آمریکا بوده و نمی تواند به سادگی قابل توجیه باشد. فلذا استدلال موافقین قطعنامه ۱۴۲۲ از منظر قواعد و مقررات حقوق بین الملل قابل پذیرش نیست. ضمن آن که به نظر می رسد این نحوه استدلال تهی کردن واژه صلح از معنا و رنگ نمودن آن به فراخور اوضاع و احوال و بنابر اراده سیاسی اعضای دائم شورا باشد.
مجمع عمومی
بر اساس منشور، [11]مجمع عمومی می تواند در مورد اصول کلی همکاری برای حفظ صلح و امنیت بین المللی، از جمله خلع سلاح و برای حل و فصل مسالمت آمیز هر وضعیتی که ممکن است به روابط دوستانه بین ملت ها آسیب برساند، توصیه هایی ارائه کند. مجمع عمومی همچنین میتواند درباره هر موضوعی که به صلح و امنیت بینالمللی مربوط میشود و نیز شورای امنیت هنوز درباره این موضوع بحث نمیکند، بحث و توصیههایی ارائه کند. بر اساس قطعنامه “اتحاد برای صلح” در نوامبر 1950 (قطعنامه 377 (V))[12]، مجمع عمومی همچنین می تواند در صورتی که شورای امنیت به دلیل رای منفی یک عضو دائمی اقدام نکند، در مواردی که به نظر می رسد تهدیدی یا نقض صلح یا اقدامی تجاوزکارانه باشد. مجمع میتواند فوراً موضوع را بررسی کند تا به اعضا توصیههایی برای اقدامات جمعی برای حفظ یا بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی بدهد.[13]
دبیر کل
منشور به دبیرکل این اختیار را می دهد که «هر موضوعی را که به نظر او ممکن است حفظ صلح و امنیت بین المللی را تهدید کند، به شورای امنیت برساند».[14] یکی از حیاتیترین نقشهایی که دبیرکل ایفا میکند، استفاده از «دفاتر خوب»[15] اوست – اقداماتی که به صورت علنی و خصوصی انجام میشود که بر اساس استقلال، بیطرفی و صداقت او برای جلوگیری از بروز، تشدید یا گسترش اختلافات بینالمللی است.[16]
حافظان صلح
عملیات حفظ صلح سازمان ملل متحد[17] ابزاری حیاتی است که توسط جامعه بین المللی برای پیشبرد صلح و امنیت به کار گرفته می شود.
- اولین ماموریت حافظ صلح سازمان ملل در سال 1948 زمانی که شورای امنیت مجوز استقرار سازمان نظارت بر آتش بس سازمان ملل متحد (UNTSO) [18]را برای نظارت بر توافقنامه آتش بس بین اسرائیل و همسایگان عرب خود در خاورمیانه صادر کرد، تأسیس شد. از آن زمان تاکنون، بیش از 70 عملیات حافظ صلح سازمان ملل در سراسر جهان انجام شده است.
- در طول 72 سال، حفظ صلح سازمان ملل متحد برای پاسخگویی به خواسته های درگیری های مختلف و یک چشم انداز سیاسی در حال تغییر تکامل یافته است. در زمانی که رقابتهای جنگ سرد اغلب شورای امنیت را فلج میکرد، اهداف صلحبانی سازمان ملل در درجه اول به حفظ آتشبس و تثبیت موقعیتها در زمین محدود میشد، به طوری که میتوان تلاشهایی در سطح سیاسی برای حل مناقشه با توسل به ابزارهای صلحآمیز انجام داد.
- حافظ صلح سازمان ملل در دهه 1990 گسترش یافت، زیرا پایان جنگ سرد فرصت های جدیدی برای پایان دادن به جنگ های داخلی از طریق حل و فصل صلح با مذاکره ایجاد کرد. بسیاری از درگیری ها یا از طریق میانجیگری مستقیم سازمان ملل متحد یا از طریق تلاش های دیگران که با حمایت سازمان ملل عمل می کردند، پایان یافت. کشورهای مورد کمک شامل السالوادور، گواتمالا، نامیبیا، کامبوج، موزامبیک، تاجیکستان و بوروندی بودند. در اواخر دهه نود، ادامه بحران ها منجر به عملیات های جدیدی در جمهوری دموکراتیک کنگو، جمهوری آفریقای مرکزی، تیمور لسته، سیرالئون و کوزوو شد. در هزاره جدید، نیروهای حافظ صلح در لیبریا، ساحل عاج، سودان، سودان جنوبی، هائیتی و مالی مستقر شده اند.درگیریهای امروزی کمتر اما ریشهدار هستند. برای مثال، جمهوری دموکراتیک کنگو، دارفور و سودان جنوبی امروز در موج دوم یا سوم درگیری قرار دارند. و بسیاری از آنها با ابعاد منطقه ای که کلید راه حل آنها است، پیچیده شده اند. در واقع، حدود دو سوم پرسنل حافظ صلح امروز در بحبوحه درگیریهای جاری، جایی که توافقنامههای صلح متزلزل یا غایب هستند، مستقر شدهاند. درگیریهای امروزی نیز به طور فزایندهای شدت مییابد که شامل گروههای مسلح مصمم با دسترسی به تسلیحات و تکنیکهای پیشرفته میشود.
- ماهیت درگیری نیز در طول سال ها تغییر کرده است. حافظ صلح سازمان ملل که در اصل به عنوان وسیله ای برای حل و فصل منازعات بین دولتی توسعه یافته بود، در طول زمان به طور فزاینده ای برای درگیری های بین دولتی و جنگ های داخلی به کار گرفته شده است. اگرچه ارتش ستون فقرات اکثر عملیات های حافظ صلح است، نیروهای حافظ صلح امروزی وظایف پیچیده مختلفی را انجام می دهند، از کمک به ایجاد نهادهای حکومتداری پایدار، از طریق نظارت بر حقوق بشر و اصلاحات در بخش امنیتی، تا خلع سلاح و مین زدایی.
نقش زنان در تامین صلح:( بررسی موردی افغانستان)
برای تأمین صلح پایدار، مشارکت و نقش زنان یک اصل است. روی همین اصل و تلاش های فعالان بین المللی حقوق زنان، شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال 1379 ه.ش، قطعنامۀ 1325را دربارۀ زنان، صلح و امنیت به تصویب رساند . این قطعنامه اولین سند بین المللی دربارۀ صلح و امنیت است که از اهمیت فوق العاد ه ای در امر مشارکت زنان در پروسه های صلح و امنیت برخوردار است. این قطعنامه دارای 18 ماده بوده که در سطح بین المللی از سال 2000 م به این طرف به عنوان یک سند حقوقی الزام آور شناخته می شود. دولت افغانستان به منظور تطبیق مؤثر این قطعنامه، «پلان عمل ملی » را با چهار رکن اساسی (مشارکت، محافظت، جلوگیری، رفاه و بهبود ) هدف و 39 شاخص، ترتیب و به تاریخ 9 سرطان 1394 توسط محمداشرف غنی، رئیس جمهوری سابق در مقر وزارت خارجه رونمایی کرده است با این حال، در کشور افغانستان نقش زنان بر اساس بیانیۀ سیاسی منتشرشدۀ زنان در مورد صلح، امنیت و مشارکت سیاسی، توسط نهاد تحقیقاتی حقوق زنان و اطفال، با چالش هایی همچون برخورد سیاسی و دوگانه، موجودیت تبعیض جنسیتی، مشارکت ضعیف، اختلاف نظر در تصمیم و موضع گیری ها روبه رو بوده است . با عبور از این چالش ها، زنان افغانستان به عنوان متضرر اصلی جنگ باید خودشان در مورد آینده و جایگاهشان تصمیم بگیرند و به هیچ کس اجازۀ استفاده از سهم آنان در هیچ عرصه ای را به شمول مصالحه ندهند. به بیان دیگر، خودشان در تأمین صلح نقش داشته باشند. پس زنان برای صلح چه می توانند یا چه نقش دارند؟ سؤالی که دریافت پاسخ آن به معنای روشن ساختن نقش اساسی و بنیادین زنان در تأمین صلح است؛ بنابراین، مقالۀ حاضر، دریافت نقش زنان در تأمین صلح را روی موضوعات زیر متمرکز ساخته است.[19]
1-نقش اجتماعی زنان در ایجاد صلح ( بررسی افغانستان تا قبل تسلط طالبان در سال م2022)
همان گونه که می دانیم، اکثریت افغان ها دور از شهرها و در روستا زندگی می کنند و هنوز هم در این مناطق زنان تحت تأثیر جو سنتی جامعه قرار دارند؛ هر چند این فضا با روند حکومت داری جدید در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱ تغییر کرده و دوران سیاهی را که زنان سپری کرده بودند و آنان را از فعالیت های اجتماعی باز داشته بود، در حال تمام شدن است و زنان افغان در ساختار نهادهای مدنی و تجاری مشغول فعالیت شده اند. مهم تر این که زنان در نهادهای مدنی و نهادهای مدافع حقوق زنان مشغول فعالیت شده و عمده ترین فعالیت های آنها دفاع از حقوق زنان می باشد. همان طوری که این نهادها می توانند در راستای مشارکت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی زنان دادخواهی و از حقوق شان دفاع نمایند، به همان گونه موضوع صلح را نیز می توانند پرورش داده و نهادینه سازند تهدیدات نقش زنان در تأمین صلح از اجتماع سرچشمه می گیرد. سرچشمه این نقش با پرورش اطفال و تربیت آنان آغاز می شود و تا تحویل دهی آنان به عنوان یک نسل روشن که برای پایان دادن به منازعات تلاش می کنند، ادامه می یابد. در یک جمع بندی از این نقش می توانیم بگوییم بستر ترویج فرهنگ صلح در اجتماع شکل می گیرد. تا زمانی که در اجتماع، اجماع نظر در بین زنان به میان نیاید، زنان نمی توانند به درستی در فضای سیاسی و گفتمانی صلح نقش ایفا کند؛ بنابراین، در گفتارهای جداگانه ابعاد این جمع بندی را روشن می سازیم.[20]
2- نقش زنان در ترویج فرهنگ صلح (نقش فرهنگی)
سازمان ملل متحد که وظیفه اصلی آن حفظ و تقویت صلح و پیش گیری از وقوع جنگ و درگیری های مسلحانه است، فرهنگ صلح را مجموعه ای از ارزش ها، نگرش ها، رفتارها و روش های زندگی که خشونت را نفی و از منازعه پیش گیری می کنند و می کوشند ریشه های درگیری را شناسایی کنند و از طریق گفتمان و گفت و گو بین افراد، گروه ها و ملت ها آنها را حل کنند، تعریف کرده است صلح و راه رسیدن به صلح»، یونسکو به عنوان سازمان علمی- فرهنگی ملل متحد، فرهنگ صلح را فرایند دگرگونی فردی، جمعی و نهادی می داند. این فرهنگ به پرورش و ترویج اعتقادات و اقداماتی منجر می شود که مردم هر کشور، به تناسب ساختارهای ویژه تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی خود به آن عمل می کنند. تأکید بر تبدیل رفتارهای خشونت آمیز به همکاری بر پایه ارزش و اهداف مشترک در تداوم ترویج این فرهنگ شکل می گیرد. ایجاد این فرهنگ با اقدامات جامع آموزشی، اجتماعی و مدنی شکل می گیرد. احترام و صیانت از حقوق بشر برای اجرای این سیاست ضروری تلقی می شود. جامعه مدنی، رسانه ها و افراد نخبه و برگزیده و تأثیر گذار بر مردم در مسیر ترویج این فرهنگ بسیار مؤثر است دانستیم که فرهنگ صلح نقش کاربردی در برقراری صلح و پایان دادن به مخاصمات دارد. در جهت ترویج و تعلیم فرهنگ صلح، توانمندسازی زنان برای مشارکت دموکراتیک ضروری است .[21]
صلح سازی
در سازمان ملل متحد، صلحسازی به تلاشهایی برای کمک به کشورها و مناطق در گذار از جنگ به صلح و کاهش خطر سقوط یا بازگشت مجدد یک کشور به درگیری از طریق تقویت ظرفیتهای ملی برای مدیریت منازعه، و پیریزی پایههای صلح و توسعه پایدار اشاره دارد. .ایجاد صلح پایدار در جوامع جنگ زده چالشی دلهره آور برای صلح و امنیت جهانی است. ایجاد صلح مستلزم حمایت پایدار بین المللی برای تلاش های ملی در گسترده ترین طیف فعالیت ها است. به عنوان مثال، سازندگان صلح بر آتشبس نظارت میکنند، جنگجویان را منهدم میکنند، به بازگشت پناهندگان و افراد آواره کمک میکنند، به سازماندهی و نظارت بر انتخابات دولت جدید کمک میکنند، از اصلاحات بخش عدالت و امنیت حمایت میکنند، حمایتهای حقوق بشر را تقویت میکنند و آشتی را پس از جنایات گذشته تقویت میکنند. ایجاد صلح شامل اقدامات گسترده ای از سازمان های سازمان ملل متحد، از جمله بانک جهانی، کمیسیون های اقتصادی منطقه ای، سازمان های غیردولتی و گروه های شهروندان محلی است. صلحسازی نقش برجستهای در عملیات سازمان ملل در بوسنی و هرزگوین، کامبوج، السالوادور، گواتمالا، کوزوو، لیبریا و موزامبیک و همچنین اخیراً در افغانستان، بوروندی، عراق، سیرالئون و تیمور-لسته داشته است. نمونه ای از صلح سازی بین ایالتی، مأموریت سازمان ملل در اتیوپی و اریتره بوده است.
با اذعان به اینکه سازمان ملل باید چالش های ایجاد صلح را بهتر پیش بینی و به آنها پاسخ دهد، اجلاس جهانی 2005 ایجاد یک کمیسیون جدید صلح را تصویب کرد. در قطعنامه های تأسیس کمیسیون صلح، قطعنامه 60/180 و قطعنامه 1645، مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن را موظف کردند که همه بازیگران مربوطه را گرد هم آورد تا در مورد راهبردهای یکپارچه پیشنهادی برای ایجاد صلح و بازیابی پس از جنگ مشاوره دهند. به منظور تامین منابع مالی و کمک به اطمینان از تامین مالی قابل پیش بینی برای این فعالیت ها؛ و برای توسعه بهترین شیوه ها با همکاری بازیگران سیاسی، امنیتی، بشردوستانه و توسعه.این قطعنامه ها همچنین نیاز کمیسیون را برای تمدید دوره توجه بین المللی به کشورهای پس از مناقشه مشخص می کند و در صورت لزوم، هرگونه شکافی را که تهدیدی برای تضعیف ساختن صلح است، برجسته می کند.
نقش زنان در فرآیند صلح سازی
نقش زنان در تربیت کودکان، بر مبنای عشق و محبت است که این احساس عشق و محبت از مبانی صلح است. از سوی دیگر، حضور زنان در جامعه تنوع ایجاد می کند و آنها با خود نگرش ها و مهارت های جدیدی به همراه می آورند. زنان هم در تغییر نگرش مؤثر هستند، هم دانش لازم را از زاویه دید خودشان در اختیار میگیرند. علاوه بر این، حضور زنان به همزیستی مسالمت آمیز و درک متقابل کمک می کند که اینها هم از مبانی صلح است. صلح توسط زنان به دلیل نقش ماهیتی و هویتی آنان پایدار خواهد بود. چون درک و احترام متقابل دوستی، محبت، تسامح، مدارا و تعادل را به همراه دارد. اخلاق، تعالی و تقویت سجایای اخلاقی از دیگر نتایج حضور مؤثر زنان است؛ زیرا آنها هارمونی اجتماعی را شکل می دهند و نقشی راهبردی ایفا می کنند. نقش زنان در تربیت نسل جدید هم بسیار تأثیر گذار است. در حال حاضر، نمی توان توقع داشت مدارس به آموزش و صلح بپردازند. مگر این که نگرش صحیحی نسبت به صلح به وجود بیاید و کتب درسی و برنامه های آموزشی از خشونت، تبعیض و بیانات نفرت زا دور باشد. زنان اگر در اداره مدارس تهیه و تدوین کتب درسی وارد شوند، می توانند در رفع خشونت و تبعیض نقش مؤثری و داشته باشند زیرا زنان از دیرباز در اعمال نفوذ و سازماندهی صلح و خلع سلاح فعال بوده اند. گروه های زنان متشكل از عامه مردم، جبهه های چند حزبی و قومی تشکیل داده اند، صلح را ترویج می کنند و اقدامات آشتی جویانه انجام می دهند. آنان حذف تسلیحات کشتار جمعی را درخواست کرده اند، عليه سلاح های کوچک مبارزات تبلیغاتی انجام داده اند، در برنامه های جمع آوری سلاح ها شرکت کرده اند و اطلاعاتی درباره مین های زمینی منتشر کرده اند. مادران گرد هم آمده اند تا از سرنوشت فرزندان «مفقودالاثر» خود مطلع شوند یا از اعزام اجباری فرزندان خود به خدمت یا اعزام آنان به جنگ جلوگیری کنند.جنبش های صلح زنان اغلب بر تجارب مشترک متمرکز هستند و در سرتاسر جبهه های مختلف همبستگی ایجاد می کنند که باعث می شود توصیف دشمن، به عنوان «دیگری» مشکل باشد. نگرانی های این گروه ها در خصوص فرزندانشان و سایر اعضای خانواده به آنان مشروعیت اجتماعی می بخشد و با زنان طرف مورد مناقشه ارتباط به وجود می آورد. در نتیجه، زنان گاهی از مردان در ابراز نگرانی در خصوص مناقشه مشکلات کمتری دارند. گروه ها و شبکه های زنان در سطوح منطقه ای و زیر منطقه ای کارشان را آغاز کرده اند. برای مثال، کمیته زنان آفریقا در خصوص صلح و توسعه که در سال ۱۹۹۹ آغاز به کار کرد، بر ترویج حل و فصل مناقشات در تعدادی از کشورهای آفریقایی متمرکز است. شبکه صلح زنان رودخانه مانو، زنان اهل گینه، ليبريا و سیرالئون را گرد هم می آورد.
مشاوره با گروه ها و شبکه های زنان می تواند در خصوص مناقشات، شناخت لازم ارائه دهد. درک هنجارها و رسوم جنسیتی در یک جامعه می تواند اطلاعات مهم برای نخستین هشدارها تأمین کند، ولی سازمان های بین المللی همواره دانش، تجربه و دخالت غیررسمی در فرآیندهای صلح را به رسمیت نشناخته و مورداستفاده قرار نداده اند. هیئت های ارزیابی تقریبا فقط بر احزاب سیاسی و سایر فعالان سیاسی رسمی متمرکز هستند. فعالیت های غیر رسمی زنان برای صلح به ندرت در فرآیندهای رسمی صلح منعکس می شوند. زنان اغلب از فرآیندهای رسمی صلح کنار گذاشته می شوند چون تصمیم گیرنده، رهبران نظامی یا جنگجو نیستند یا گاهی به این دلیل که فرض می شود از مهارت لازم برخوردار نیستند. فرآیندهای صلح ابعاد جنسیتی را در نظر نمی گیرند نگرانی های اصلی زنان همیشه به میز مذاکره راه نمی یابند. سازمان های محلی صلح ممكن است در برابر مشارکت و دخالت زنان از خود مقاومت نشان دهند. هریک از گروه ها که به فعالیت های صلح آمیز می پردازند، می توانند در خصوص نقش های مناسب زنان در جامعه فرضیاتی را مجددا ایجاد کنند. هرگاه از زنان دعوت شود به گروهی ملحق شوند، ممکن است از تصمیم گیری کنار گذاشته و به انجام وظایف «خانه داری» تنزل درجه داده شوند. [22]
نقش آموزشی و فرهنگی صلح بانان زن
صلح بانان زن اتحادیه آفریقا فرهنگ ها و تجربه های گوناگونی را با خود به مناطق درگیر، همانند سودان جنوبی، آموزش می دهند و از این طریق تأثیر بیشتری بر زندگی آنان می گذارند. لیبی یکی از سه کشوری است که بیشترین پرسنل یونیفرم پوش را در اختیار مأموریت حفظ صلح سازمان ملل قرار داده است. یکی دیگر از فعالیت های زنان صلحبان، مربوط به توسعه آموزش های بهداشتی و ایمنی جاده ها به کودکان است که طی آن از طریق آموزش می توان تصورات دانش آموزان را از صلح ارزیابی کرد .مورابیت از فعالان صلح بان زن عنوان می دارد: «زنان قاره آفریقا کماکان با موارد متعدد نقض حقوق بشر روبه رو هستند و قوانینی که برای دفاع از حقوق آنها موجود است، اغلب به اجرا در نمی آیند». بنا به گفته وی، از هر ۳ زن آفریقایی یک زن در طول عمر خود به نوعی خشونت را تجربه می کند؛ و او به ختنه میلیون ها دختر در سراسر جهان و ازدواج اجباری روزانه ۲۰ هزار زن زیر ۱۸ سال که نوزاد هم متولد می کنند، اشاره می کند که هنوز از جمله موارد عمده نقض حقوق زنان در سراسر جهان محسوب می شوند. با این وجود، تأثیر گذاری صلح بانان زن در مشارکت، از مرزهای این قاره فراتر رفته و این بانوان نقش مهمی در فرهنگ سازی ایفا می کنند. هم چنین تلاش آنان برای ارتقای فعالیت زنان آفریقایی در زمینه های سیاسی و اجتماعی در ابعاد بین المللی کاملا مشخص است. مورابیت معتقد است زنان طرفدار صلح اشتراكات محلی را شناسایی کرده و بستری را برای تقویت صدای خود ایجاد می کنند. موضوع حائز اهمیت دیگر، بحث دین است. صلح بانان زن به شدت بر دین تمرکز دارند. متأسفانه در جامعه بین المللی و غربی، این عقیده وجود دارد که صحبت در مورد حقوق بشر صحبت کنید، نمی تواند با صحبت در مورد دین و ایمان همراه باشد. در اینجا، یک احساس وجود دارد و آن این که که شما باید ایمان را به حداقل برسانید و افراد مؤمن، نادان یا عقب مانده هستند؛ بنابراین رویکرد صلح بانان کاملا برعکس است و در حال گفت وگو برای تغییر این رویکرد هستند. افسران پلیس زن همراه با مأموریت سازمان ملل و اتحادیه آفریقا در دارفور (UNAMID) در یک اردوگاه پناهندگان، برگزاری کلاس های زبان انگلیسی برای زنان و کودکان را تسهیل می کنند. محافظت از غیرنظامیان در مقابل خشونت به یکی از عملیات های متعدد نیروهای حافظ صلح سازمان ملل تبدیل شده است (مالمبو، ۲۰۱۰). همچنین، در قالب فمینیسم صلح طلب، پیش شرط هایی برای برابری زنان با مردان وجود دارد و از جمله آن به کارگیری قوانین جدی علیه خشونت خانگی است که می تواند از طریق آموزش ارائه شود. هم چنین صلحبانان زن می توانند اقدام به ایجاد پناهگاه های دولتی برای قربانیان خشونت خانگی، مراقبت از کودکان و زنان آسیب دیده، ساماندهی برنامه غذاخوری، آموزش حقوق کودکان در مدارس به آنان ارائه و آنها را در ساخت صنایع دستی، بازی ها و ورزش های فیزیکی آموزش دهند.به گفته یکی از فرماندهان صلحبان زن، تعامل با دانش آموزان در راستای تشویق آنها به شهروندان خوب و همچنین امید دادن به آنها است. او خاطرنشان کرد که نیروهای زن، دختران مدارس را با دانش پایه ای از دروس و روش های بهداشتی خوب مانند شست و شوی دست آشنا می کنند. وی گفت که صلح بانان همچنین آموزش هایی در مورد چگونگی کاهش مصرف خانگی با استفاده از مواد بازیافتی برای تولید محصولات صنایع دستی و ارائه هدایای دستی به شرکت کنندگان و دانش آموزان برگزار کردند. وی گفت: گردان تیم زنان، ساختمان مدارس را بازسازی و از کودکان برای یادگیری در محیط راحت حمایت کردند. صلح بانان وسایلی هوشمند را که شامل فنون ریاضیات، جغرافیای پایه و درس های زبان انگلیسی به مدرسه بودند، اهدا کردند . صلح بانان زن طرح خواندن درس و به طور گسترده تر، مهارت های دفاع از خود در لیبی را آموزش می دهند، کلاس های خشونت جنسی و ایدز و به طورکلی خدمات پزشکی را ارائه دادند. برخی در یتیم خانه و مدرسه محلی مشغول به فعالیت هستند. هاجر شریف، یکی از فعالان صلح پایدار معتقد است: «صلح بانان زن، زنان را ترغیب می کنند که در برابر خشونت در لیبی بایستند». شریف می گوید: «به مناسبت برنامه روز جهانی زن ما برای ارتقای نقش زنان و دختران جوان در امر صلح با CMI صحبت کردیم». وی عنوان داشت: خانم های جوان غالبأ نارضایتی های مختلفی را که باید در سطح عاطفی برطرف شوند،می شناسند. یکی از پروژه های این سازمان “Super Nsaween” است، این پروژه یک کمپین ارتباطی است که از داستان های نوع طنز استفاده می کند تا زنان را ترغیب کند در مقابل خشونت، چه از نظر سیاسی، چه از نظر جنسیتی، ایستادگی کنند .[23]
فرهنگ صلح در روابط بین الملل
مفهوم «صلح»، به عنوان رهایی از وضعیت تزاحم، درگیری و بهره برداری از وضعیت ثبات، وحدت، آرامش و همدلی ناشی از هماهنگی، تفاهم و سازگاری مردم با یکدیگر، و نه از رهگذر زور، بلکه از طریق توافق و تفاهم واقعی. همان حالت حقیقی، عادلانه و واقعی،[24] باعث شکل گیری ایده فرهنگ صلح، برای اولین بار در برنامه های یونسکو در کنگره بین المللی صلح در اذهان انسان ها در سال ۱۹۸۹، در ساحل عاج گردید. ایده « فرهنگ صلح» (Culture of Peace) به عنوان رهیافتی نسبت به حیات انسانی با فراهم آوردن احترام به یکدیگر و انصاف بر روابط اجتماعی حاکم، به دنبال تبدیل ریشه های فرهنگی جنگ و خشونت به فرهنگ گفتگو است. بر این اساس، می توان گفت ایده فرهنگ صلح در پی تحقق بخشیدن به امور زیر است:
– دگرگونی و جایگزینی ارزش ها، طرز تلقی ها و رفتارهای موجود با گرایش ها و رفتارهای مروج صلح و نفی خشونت؛
– توانمندسازی مردم در همه سطوح با مهارت های گفتگو، میانجی گری، مدارا و همدلی؛
– از میان برداشتن ساختارهای سلطه جو و استثمارگر از طریق مشارکت دموکراتیک وتوانمندسازی مردم برای ایفای نقش فعال در فرآیند توسعه؛
– امحای فقر و نابرابری تبعیض آمیز در بین ملت ها و ترویج توسعه پایدار انسانی، مبتنی بر مشارکت اجتماعی؛
– توانمندسازی اقتصادی و سیاسی زنان و فراهم کردن فرصت ها و زمینه های حضور برابر با مردان در همه سطوح تصمیم گیری؛
– حمایت از جریان آزاد اطلاع رسانی و گسترش پاسخگویی و شفافیت در حاکمیت و تصمیم گیری اجتماعی و اقتصادی؛
– پیشبرد تفاهم؛ دگرپذیری و همبستگی در بین همه ملت ها و احترام به تنوع فرهنگی جوامع.
بر این اساس، می توان فرهنگ صلح را به عنوان یک رهیافت اخلاقی نسبت به حیات انسانی، مبتنی بر ارزش های جهانی، همچون: آزادی، عدالت، همبستگی، مدارا، حقوق بشر و برابری زن و مرد، اصول دموکراسی، تفاهم بين دولت ها، کشورها و بین گروه های مذهبی، نژادی، فرهنگی و اجتماعی دانست. نام گذاری سال ۲۰۰۰ میلادی به عنوان سال بین المللی فرهنگ صلح از سوی سازمان ملل متحد تلاشی در جهت دستیابی به این اهداف در نظام بین الملل بود. البته باید توجه داشت از آنجایی که نظام بین الملل و نظم حاکم بر آن بر اساس اصول رفتاری و اخلاقی ناشی از فرهنگ صلح شکل یافته است، ایده فرهنگ صلح منحصر به دولت ها و بر اساس اصل حاکمیت شان نخواهد بود، بلکه فراتر از روابط بین الملل را مورد توجه و تأکید قرار می دهد. بنابراین، دستیابی به چنین نظام بین المللی جز با دخالت دادن هنجارهای حقوق مشترک مبتنی بر «اخلاق» و «کرامت» بشر در نزد تمامی انسان ها تحقق نخواهد پذیرفت. در این بین «گفتگوی تمدن ها» می تواند به عنوان نقطه عزیمت از یک سو بر پایه گستره فهم مشترک از مسائل جوامع ملی (به رغم تنوع قومی، نژادی، دینی، فرهنگی و …) و از سوی دیگر، با تکیه بر نهادهای غیر دولتی ملی فعال در سطح بین المللی تأثیرگذار در حوزه های فرا ملی، در شکل گیری چنین نظام بین المللی در مطالعات صلح مؤثر باشد.
نتیجه گیری:
حق بر صلح به عنوان جامع ترین و مانع ترین حق بشری، متضمن تجلیات گوناگونی است. اوليه ترین تجلی حق بر صلح مانع جنگ و خشونت است، پرهیز از کشتار و خونریزی این بارزترین تجلی حق بر صلح است. همان چیزی است که ملل متحد را در واپسین روزهای جنگ جهانی دوم به تأسیس سازمان عریض و طویل ملل متحد واداشت. اما مطمئنا این بارزترین تجلی، تمام تجلی حق بر صلح نیست حق بر صلح همان گونه که گفته شد جامع ترین حق بشری است چرا که برای تحقق آن می بایست پیش شرط های گوناگونی فراهم شود، همچون حقوق مدنی و سیاسی، حقوق اقتصادی -اجتماعی، حقوق برابری و … بدیهی است تا زمانی که کلیه این پیش شرط ها که به نوعی در بندهای دوم و سوم ماده اول منشور به آن اشاره شده است، محقق نشود، صلح ایجاد نخواهد شد و اگر هم ایجاد شود صلحی گذرا و ناپایدار است. از سوی دیگر حق بر صلح خود پیش شرط بسیاری دیگر از حقوق بشری است، بدین لحاظ که تحقق موارد بسیاری از مصادیق حقوق بشر نیازمند بستری از جنس صلح و آرامش است و زندگی بدون جنگ، پیش شرط بین المللی اولیه برای رفاه مادی و توسعه و پیشرفت کشورها و اجرای کامل حقوق و آزادی های اساسی اعلام شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد و سایر اسناد حقوق بشری به شمار می رود. به هر روی شورای امنیت به عنوان رکن اجرایی سازمان ملل متحد و نیز به عنوان مسئول اولیه حفظ صلح و امنیت بین المللی از سال ۱۹۴۵ تاکنون رویکردهای متفاوتی در ایفای مسئولیت خود داشته است. رویکرد اول آن که سنتی ترین رویکرد آن نیز می باشد مقابله با تجاوز مسلحانه و کاربرد زور عینی است. اما سال ها بعد ما شاهد ظهور عملکردی دیگر از شورای امنیت هستیم که نقش سنتی شورا را به طور کلی متحول می نماید. در این مقوله شورا، وضعیت هایی خاص را تهدید علیه صلح یا نقض صلح می داند و این همان آزادی تفسیر بی حد و حصری است که نویسندگان منشور در سال ۱۹۴۵ با تعریف نکردن کلمه کلیدی صلح در منشور، آن را عامدانه در انحصار اعضای دائم شورای امنیت قرار دادند. در این مقطع، شورا علاوه بر توجه به مفهوم سنتی صلح، به تحقق پیش شرط های آن نیز به عنوان بشر لازم جهت تحقق صلح پایدار توجه می نماید و بدین جهت پای خود را از دایره تنگ مقابله با تجاوز مسلحانه خارج ساخته و در عرصه بی حد و مرز حفظ صلح و امنیت بین المللی در معنای عام قرار می دهد. در این مقوله شورا خود را با مفاهیمی چون دموکراسی به عنوان پیش شرط بنیادین جهت تحقق صلح پایدار، حق تعیین سرنوشت ملت ها، حق زیستن در محیطی امن و آرام و … آشنا می سازد، اما نکته ی مهم تر آن است که برای تحقق آن هدف بنیادین، شورا دست به اقداماتی می زند که در شاید دایره اقدامات سنتی مندرج در مواد ۴۱ و ۴۲ منشور یعنی تحریم اقتصادی، تسلیحاتی و … اقدامات قهری مسلحانه نباشد، اقداماتی هم چون نظارت بر انتخابات داخلی کشورها، تأسیس محاکم کیفری بین المللی، الزام به الحاق به برخی کنوانسیون های بین المللی پای گذاشتن در این عرصه، شاید به نوعی مطابق با رویکرد واقع بینانه یعنی در جهت تحقق مسئولیت اولیه ی شورا برای حفظ صلح و امنیت بین المللی باشد، اما از سوی دیگر می تواند به نوعی منجر به گسترش بی حد و مرز صلاحیت شورا برای حفظ صلح بیانجامد تا جایی که به تقابل با اصلی ترین مفهوم حقوق بین الملل یعنی حاکمیت کشورها منجر شود. نگرانی آنجا بیشتر می شود که واضعان منشور این صلاحیت را در وهله ی اول فقط به شورای امنیت اعطا کردند و شورا در اتخاذ اقدامات قهری از هیچ ارگان دیگری دستور نمی گیرد، ضمن آن که مجبور به پاسخ گویی به هیچ ارگان دیگری هم نیست در ضمن نسبی بودن سیستم امنیت جمعی سازمان ملل را نیز باید به آن اضافه نمود و همه ی اینها می توانند نشانگر تلألوها و پرتوهای گوناگون حق بر صلح باشند که می توانند در محیط های مختلف و در شرایط گوناگون و بسته به اراده سیاسی پنج عضو دائم شورای امنیت داشته باشد و این همان چیزی است که باید با تأمل بدان نگریست.
اقدامات حفظ صلح ملل متحد ابزارهای حیاتی هستند که توسط جامعه بین المللی به کار گرفته می شوند تا صلح و امنیت را بهبود بخشند. زنان از جمله بازیگران اصلی در صلح سازی محسوب می شوند.با توجه به آنچه بیان شد نویسنده این پژوهش به طور کلی افزایش تعداد زنان را در عملیات حفظ صلح پیشنهاد می دهد چراکه معتقد به نقش مثبت زنان صلحبان سازمان ملل است و بیان می دارد که حضور بیشتر زنان موجب کارایی عملیات حفظ صلح می شود و مأموریت ها را بهبود می بخشد. لذا به کارگیری تعداد بیشتری از زنان صلح، برای رسیدن به یک مأموریت موفق تر، ضروری است و نه به عنوان یک هدف که باید به آن توجه نمود. از سوی دیگر بررسی نویسنده نشان می دهد؛ تاریخ جمهوری اسلامی ایران، به ویژه بعد از وقوع انقلاب بزرگ اسلامی مملو از حضور زنان انقلابی و تاریخ ساز بوده است که اقدامات و گام های مهمی را در جهت پررنگ نمودن نقش زنان چه در عرصه ملی و چه بین المللی برداشته اند و بسیاری از آنچه در تعریف صلح در قالب موسع بیان می شود را در راستای امنیت و عدالت فراهم نموده اند که از جمله آنها می توان به خانم مرضیه حدیدچی (خانم طاهره دباغ) اشاره کرد.
پانوشت:
– UN Charter. Article 2(4). http://www. Encylopedia 1
2- پطروس غالی دبیر کل وقت سازمان در گزارش خود به شورا در این خصوص می نویسد: تلاش هاي ملل متحد در جهت استقرار صلح، ثبات و امنیت بین المللی باید موضوعاتی فراتر از » به اندازه صلح سیاسی و استراتژیک « صلح اجتماعی » به نظر او ، « تهدیدات نظامی را در برگیرد اهمیت دارد.
3- https://www.un.org/en/about-us/universal-declaration-of-human-rights
4- International Covenant on Civil and Political Rights
5- « کاملا آشکار است که اهداف سازمان به صورت باز و موسع تعیین شده است. سیاستمداران در دول غربی اغلب بیش از حد آمادگی دارند که فرض نمایند هدف اصلی یا تنها هدف سازمان ملل، حفظ امنیت بین المللی است ولی دول آسیایی و آفریقایی اهمیت همسنگ، اگر نگوییم بیشتری، به « حل مسایل اقتصادی بین المللی» و نیز به تأمین احترام به اصول ستادی حقوق ملت ها و حق آنها در تعیین آزادانه سرنوشت خود» می دهند. به نقل از مایکل آکوست، حقوق بین الملل نوین، مترجم مهرداد سیدی، انتشارات دفتر خدمات حقوقی ، سال ۱۹۷۳، چاپ اول ، ص ۱۲۹.
6- https://www.un.org/securitycouncil/
7-https://peacekeeping.un.org/en
8- https://www.un.org/securitycouncil/sanctions/information
9- قطعنامه 1422 مصوب 2002 یکی از بحث برانگیزترین قطعنامه های شورای امنیت بوده است. اعضای شورای امنیت برای این که تهدید ایالات متحده را در جلوگیری از عملیات صلح سازمان ملل خنثی کنند قطعنامه ای تصویب کردند که طبق آن از دیوان کیفری بین المللی خواسته شد محاکمه احتمالی ان دسته از نیروهای حافظ صلح که متعلق به کشورهای غیرعضو اساسنامه رم هستند را برای مدت 12 ماه به تعویق اندازد. آنچه در پاسخ عملی شورای امنیت قابل توجه است آن است که این شورا با تصویب قطعنامه مذکور نه فقط با توسل به نقش اساسنامه رم بلکه با توسل به قدرت و نفوذ شورای امنیت اقدام به سازش حقوقی نمود.
9-2 نگاه کنید به بیانیه لبنان در سازمان ملل متحد در جلسه 10 جولاي 2002 در:
http :// www. Icc. Now. Org
10- نگاه کنید به بیانیه نماینده کانادا در سازمان ملل در جلسه 10 جولاي 2002 در:
http:// www. Icc.nowNow.Org.
11- Charter of the United Nations
12- On 3 November 1950, the General Assembly adopted resolution 377 A (V), which was given the title “Uniting for Peace”
13– https://www.un.org/en/ga/sessions/emergency.shtml
14- 1. Any Member of the United Nations may bring any dispute, or any situation of the nature referred to in Article 34, to the attention of the Security Council or of the General Assembly.
- 2. A state which is not a Member of the United Nations may bring to the attention of the Security Council or of the General Assembly any dispute to which it is a Party if it accepts in advance, for the purposes of the dispute, the obligations of pacific settlement provided in the present Charter.
15-. The proceedings of the General Assembly in respect of matters brought to its attention under this Article will be subject to the provisions of Articles 11 and 12.”
16- – https://peacemaker.un.org
17- https://legal.un.org
18- https://peacekeeping.un.org
19- همان
20- ابراهیمی، یعقوب (۱۳۹۷)، الگوهای حل منازعه در افغانستان: سناریوی پایان بخشیدن به منازعه از طریق مذاکره، کابل، انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان.، ص124
21 – احمدی، حمید (۱۳۷۷)، «طالبان: ریشه ها، علل ظهور و عوامل رشد»، فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره۱۳۱ و132 ، ص 75
22- سعیدی، گلناز ، 1397 ، نقش زنان صلح پايدار در جهان، مرکز بین المللی مطالعات صلح ، IPSC
23- مالمبو، دورین ،2012 ، نقش افسران زن به عنوان حافظان صلح، دسترسی در آدرس: www.un.org
24- -اس پیس، کلی کیت (۱۳۸۱)، «حقوق بشر و سازمان های بین المللی»، ترجمه: حسین شریفی طراز کوهی،فصلنامه راهبرد، شماره ۲۳، صص ۷۹-۱۰۶
منابع و مأخذ:
فارسی:
- مایکل آکوست، حقوق بین الملل نوین، مترجم مهرداد سیدی، انتشارات دفتر خدمات حقوقی ، سال ۱۹۷۳، چاپ اول
- مالمبو، دورین ،2012 ، نقش افسران زن به عنوان حافظان صلح، دسترسی در آدرس: un.org
- اس پیس، کلی کیت (۱۳۸۱)، «حقوق بشر و سازمان های بین المللی»، ترجمه: حسین شریفی طراز کوهی،فصلنامه راهبرد، شماره ۲۳
- ابراهیمی، یعقوب (۱۳۹۷)، الگوهای حل منازعه در افغانستان: سناریوی پایان بخشیدن به منازعه از طریق مذاکره، کابل، انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان.
- احمدی، حمید (۱۳۷۷)، «طالبان: ریشه ها، علل ظهور و عوامل رشد»، فصلنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره۱۳۱ و132
لاتین:
- UN Charter. Article 2(4). http://www. Encyclopedia
- https://www.un.org/en/about-us/universal-declaration-of-human-rights
- International Covenant on Civil and Political Rights
- https://www.un.org/securitycouncil/
- https://peacekeeping.un.org/en
- https://www.un.org/securitycouncil/sanctions/information
- http :// www. Icc. Now. Org.
- Charter of the United Nations
- On 3 November 1950, the General Assembly adopted resolution 377 A (V), which was given the title “Uniting for Peace”
- https://www.un.org/en/ga/sessions/emergency.shtml
- https://peacemaker.un.org/peacemaking-mandate/secretary-general
- https://legal.un.org/repertory/art35.shtml
- https://peacekeeping.un.org/en
- https://peacekeeping.un.org/en/mission/untso