جنگ، صلح و وطن، خانه عزیز ما

جنگ ایران و اسرائیل

جنگ، صلح و وطن، خانه عزیز ما

ضرورتی نیست که از قدمت و تمدنی بگویم که سالیان متمادی است در آغوش آن زندگی می‌­کنیم. وطنی که ایران بانو خوانده می‌­شود و وطنی که نه تنها بیشتر مکان­های آن را زیارت کرده‌­ایم، بلکه سرزمینی که عطرش در تارو پود روح و تن همه ما جاری است. سرزمینی با چهار فصل، زیبا و متنوع و اقوامی دلیر و پایدار و صدها نعمت خدادادی.

 به عنوان یک نگارنده، این وطن را عاشقانه دوست دارم و تمام خدماتم در این خاک زرخیز بخاطر سرزمین اجدادی و شهروندان نجیب آن بوده است. این که هنوز می­‌نویسم و کنکاش می‌­کنم که چه اتفاقاتی برای این دردانه ممکن است بیفتد، حس غریبی دارد. نمی دانم چرا این دل بی‌قرار چند سالی است در غم احتمال از دست رفتن‌ها دیگر تاب ندارد.

بی‌شک این سخن همه شهروندانی است که در گوشه گوشه این خاک زیست می­‌کنند. تاریخ می‌­گوید باید به سرزمین وفادار بود و برای بهتر بودن حال خوب آن، تلاش کرد.  همانگونه که این سرزمین بر سر هجوم دشمن همسایه، خون­ها داد و هنوز هم جانهای پاکی را بر سر جنگ از دست می‌دهد. بازماندگان در جنگ باید از اولین جنگ چهل و اندی سال نخستین، یک تحلیل بی‌طرفانه ارائه می‌­دادند و ضعف­ها و قوت­ها را بررسی می‌­کردند و این که چه راهبردی پیش رویمان باشد تا بتوانیم از تکرار مکرر هجوم به سرزمینمان، پیشگیری کنیم.

حملات مسلحانه اسرائیل به ایران مورخ 23 خرداد تا 3 تیرماه 1404 که به جنگ 12 روزه در ایران شهرت یافت از طرف همه مردم ایران محکوم شد چون نه تنها  حریم سرزمین ما مورد هجوم قرار گرفت و به تمامیت ارضی ما اهانت شد که این حمله خود نقض آشکار  قوانین بین المللی بود. در این جنگ نظامیان ، افراد غیرنظامی و عادی مردم اعم از مرد، زن و کودک هم یا آسیب دیدند و یا شهید شدند. این تلخی گزنده، زخمی است که درمان آن سخت است! این واژه سخت را آسان مپندارید! در عمق آن کلمه ای به نام سرسختی و عدم فراموشی است که شرحی ناگفته دارد!

این درگیری مسلحانه به عنوان تشدید دشمنی چندین دهه ای بین ایران و اسرائیل تلقی شده است. اما آیا چنین  اختلافاتی باید از دید جهانیان و بانیان سازمان ملل متحد که خود را به هدف دست یابی به صلح جهانی و حل اختلاف های بین‌­المللی معرفی کرده­‌اند، صرفا یک دشمنی و یا اختلاف دیدگاه تلقی شود و یا این که راهبرد و راهکارهای کم خطرتری نیز وجود دارد؟ آیا این همه نشست های بین المللی و یا تدوین کنوانسیون ها و میثاق های جهانی نمی­تواند مسیری را هموار کند تا مردم هر سرزمینی به حقوق انسانی خود در مسیر بهبود زندگی و کسب حق حیات دست یابند؟ این بی عملی جهانی ، به کشورهای صاحب قدرت و یا دردسر ساز جهانی این حق را می‌دهد که با هر بهانه ، مردم جهان را در مسیر نابودی قرار دهند؟

مردم ایران به صلح می اندیشند و از جنگ نفرت دارند چون قبلا با هجوم همسایه، صدها هزار جوان ، زن و کودک و خانه را از دست داده اند. به نظر نگارنده، ضرورت رسیدن به صلح با گفتگوی سالم و سازنده عملی خواهد بود. دیده ایم که در دو جنگ جهانی چه نتایج منفوری برای سرزمین‌ها و مردم جهان پیش آمده است . تکرار جنگی دیگر با این وسعت تخریب انسانی و زیستی عقلانی است؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بالا